أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ
بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم
کسالت معنوی و بیحالی در عبادت
«إنّ لِلقُلوبِ[شَهوَهً و] إقبالاً و إدباراً» ، یکی از نالهها و گلههای بعضی از ما و خیلی از جوانها این است که کسالت معنوی پیدا میکنند، و جوانانی که مزه بندگی و مزه حال خوش را چشیدهاند، برایشان خیلی آزار دهنده است این بی حالی و کسالت، و مینالند. حقیقتش هم این است که باید نالید، در دعای ابوحمزه ثمالی داریم «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الکَسَل و الفَشَل»، خدایا به تو پناه میبرم از کسالت و از سستی؛ اینها بیماری روحی هستند باید درمانشان کرد. در دعای مکارم الاخلاق هم داریم «لا تَبْتَلِیَنّى بِالْکَسَلِ عَنْ عِبادَتِکَ»، خدایا من را مبتلا به کسالت در عبادت نکن؛ همهمان کمابیش اینطور میشویم، بعضی از ماها فکر میکنیم که دیگر اگر یک حال خوشی داشتیم به طور طبیعی این حال حفظ میشود!
هر کس در مسیر عشقش باید لذت ببرد
این کسالت یک امر طبیعی است ولی راه درمان دارد. وقتی انسان کسالت دارد حال هیچ کاری را ندارد؛ در مسیر بندگی خدا، نشاط و شادابی ندارد، از زندگیاش هم لذت نمیبرد. قرار نیست مؤمنین در این دنیا لذت نبرند؛ هرکسی در مسیر عشقش باید لذت ببرد، و خود این لذت باز آدم را شارژ میکند. چرا ما هنگام نماز لذت نمیبریم؛ حتی به قول بعضی از بزرگان، خود این نماز حال ما را میگیرد و بدتر میشویم و خود نماز عامل قصاوت قلب میشود! این مثل همان غذا است؛ غذایی که ما میخوریم اگر در معدهمان هضم نشود، به جای اینکه نشاط بیاورد عامل کسالت میشود، موجب درد و رنج میشود.
راههای درمان کسالت معنوی
راه برطرف کردن این کسالتها چیست؟ مهم این است که وقتی کسالت معنوی پیدا میکنیم بی تفاوت نباشیم، به فکر چاره باشیم، بنالیم. در مناجاتالشاکین داریم «إِلَهِی إِلَیْکَ أَشْکُو نَفْساً بِالسُّوءِ أَمَّارَهً»، خیلی قشنگ است، به ما یاد میدهد که شکایت کنیم به خدا، یعنی دردمان را به خدا بگوییم و خود همین شکایت را وسیله ارتباط و وسیله به حال آمدن قرار بدهیم.
یکی از آن راههایی که میتواند به انسان کمک بکند و انسان را از نظر معنوی همیشه تازه و شاداب قرار بدهد؛ یعنی سوخت مستمر حرکت انسان باشد، موعظه است؛ فرمود «أَحْیِ قَلْبَکَ بِالْمَوْعِظَهِ» ، هرموقع چنین حالتی پیش آمد؛ سعی کن با موعظه دلت را تازه کنی، دلت را زنده کنی و شور و نشاط معنوی را برگردانی.
موعظه شنیدنی
موعظه گاهی شنیدنی است که البته شنیدن خیلی اثر دارد، نقل شده که امیرالمؤمنین(ع) به بعضی از اصحاب میگفت «عِظنی»، مرا موعظه کن. رزق گوش شنیدن موعظه است، این روزی گوش ماست. آن موعظهای که گفتند دل را زنده میکند انواعی دارد؛ یکی از آنها شنیدن است؛ خود آیات قرآن را انسان باید با گوشِ دل گوش بدهد. ما خیلی وقتها در جلسات قرآن و جلسات مجلس تعزیه و اینها باز قصاوت قلب میگیریم، به همین جهت که خوب گوش نمیدهیم! «وَإِذَا قُرئَ الْقُرْآنُ فاستَمِعُوا لَه وَ اَنصِتُوا» ، اگر گوش بدهید اثری هست در گوش دادن.
موعظه غیر شنیداری
موعظه دیدنی و موعظه خواندنی هم داریم؛ وقتی انسان قرآن را تلاوت میکند این دل انسان را نرم میکند، اصلاً موعظه آن است که جان انسان و روح انسان را حرارت میدهد؛ دل انسان را نرم میکند. سر و کار موعظه با دل است، سر کار برهان با عقل است، و انسان برای حرکت نیاز دارد به حرارت معنوی و درونی.
یاد مرگ؛ سوخت مستمر حرکت آدمی
در این جلسه میخواهم راجع به یکی از انواع موعظه که مرگ است، صحبت کنم. گفتند مرگ خودش موعظه است، فرمود «فَکَفَى وَاعِظاً بِمَوْتَى عَایَنْتُمُوهُمْ» ، مردههایی را که با این چشم سر میبینید اینها کفایت میکند برای موعظه؛ یعنی این یاد مرگ سوخت مستمر حرکت آدمی است، که ما متاسفانه غافل هستیم و سبک زندگی ما یک جوری است که اصلاً یاد مرگ نیستیم. حضرت علی(ع) یک وقت از اصحابشان گله کردند ، فرموند «قَدْ غَابَ عَنْ قُلُوبِکُمْ ذِکْرُ اَلْآجَالِ»، یاد اجل از دلتان غائب شده است! نتیجه این غفلت چیست؟ «وَ حَضَرَتْکُمْ کَوَاذِبُ اَلْآمَالِ»، آرزوهای دروغین جایش را گرفته است؛ یعنی این یاد اَجَل وقتی نباشد آرزوی دروغین میآید. بعد فرموند «فَصَارَتِ اَلدُّنْیَا أَمْلَکَ بِکُمْ مِنَ اَلآْخِرَهِ»، نتیجهاش این است که دنیا مالک شماست نه آخرت. دنیا دارد شما را میبرد این طرف و آن طرف؛ مملوک و برده دنیا شدید. اهل دنیا ویژگیشان این است که اصلاً در زندگیشان یاد مرگ وجود ندارد؛ متنفر هستند از یاد مرگ؛ ولی اهل معنا با یاد مرگ نشاط پیدا میکنند، دوست دارند یاد مرگ را.
امیرالمؤمنین(ع) در بستر شهادت فرمود که «لِیَعِظْکُمْ هُدُوِّى وَ خُفُوتُ إِطْراقِی وَ سُکُونُ اءَطْرافِى ، فَإِنَّهُ اءَوْعَظُ لِلْمُعْتَبِرِینَ مِنَ الْمَنْطِقِ الْبَلِیغِ وَالْقَوْلِ الْمَسْمُوعِ» ، فرمود اینکه میبینید علی در بستر افتاده، بدنش دیگر حرکت ندارد، چشمانش دیگر حرکت ندارد، دست و پایش ساکن است، این باید شما را موعظه کند؛
غفلت از مرگ موجب گرایش به دنیا
متاسفانه زندگیهای ما طوری است که پر از زرق و برق است و همه چیز ـ در و دیوارـ ما را دعوت میکند به غفلت و ما هم خودمان برای خودمان فکری نمیکنیم! قدیم اینطور بود، افراد صبح و شب از قبرستان رد میشدند، صبح که میخواستند بروند محل کار و شب، هنگام برگشتن از کار؛ یعنی مدام قبرستان را میدیدند. در این زمانه مدام دارد در تنور دنیاطلبی ما دمیده میشود. ما اصلاً فرصت تفکر و یاد مرگ نداریم! امیرالمؤمنین(ع) فرمود «أوَلَسْتُمْ تَرَوْنَ أَهْلَ الدُّنْیَا یُمْسُونَ ویُصْبِحُونَ عَلَى أَحْوَال شَتَّى»، آیا نمیبینید اهل دنیا را که صبح میکنند، شب میکنند، بر احوال گوناگون؛ یعنی یکباره تغییر میشود در زندگیشان، «فَمَیِّتٌ یُبْکَى»، بعضیها مردهای میشوند که برایشان گریه میکنند، «وَآخَرُ یُعَزَّى»، بعد میآیند بعضیها را تعزیت و دلداری و تسلیت میدهند، «وَصَرِیعٌ مُبْتَلىً»، بعضیها در بیمارستان افتادهاند، «وَعَائِدٌ یَعُودُ»، بعضیها میروند به عیادت، یک کسی هم دارد جان میدهد، «وَآخَرُ بِنَفْسِهِ یَجُودُ»، «وَطَالِبٌ لِلدُّنْیَا وَالْمَوْتُ یَطْلُبُهُ»، یکی هم غافل، دنبال دنیا، مرگ هم به دنبال او، مرگ به یاد ما هست، چه ما به یادش باشیم، چه به یادش نباشیم.
یاد مرگ در سبک تربیتی ائمه علیهمالسلام
سبک تربیتی امیرالمؤمنین(ع) این بوده که اصحابش را پیوسته یاد مرگ میانداخت و برای پیر و جوان هم نبوده، خیلی جای شگفتی دارد، وقتی میخواهد برای فرزندش، چه فرزند خودش چه فرزندان معنویاش که ماها باشیم، نامه بنویسد و برای تاریخ به یادگار بگذارد، در ابتدای نامه، چهارده ویژگی برای جوان میگوید؛ هفت ویژگی برای پیرمرد میگوید. لذا ما نباید فکر کنیم که یاد مرگ فقط مخصوص پیرمردهاست.
آثار یاد مرگ
برای یاد مرگ آثاری گفته شده است؛ در صحیفه سجادیه دارد: «خدایا کمک کن که من ثانیه به ثانیه یاد مرگ باشم» یاد مرگ هم برای دنیای ما آثار مثبت دارد، هم برای آخرت ما، هم برای روابط ما، خلاصه همه شئون ما را میتواند سامان بدهد، یعنی این یک راهکار است، ما باید به صورت جدی برای این امر برنامهریزی کنیم؛
۱٫ رضایت به کمِ دنیا
یکی از آثار یاد مرگ برای همین دنیاست؛ امیرالمؤمنین(ع) میفرماید، «مَنْ أکثَرَ ذَکَرَ الْمَوْتَ رَضِىَ مِنَ الدُّنْیا بِالْیَسیرِ» ، کسی که زیاد یاد مرگ است به کم دنیا راضی میشود، و اگر رضایت و قناعت آمد دیگر همه از زندگیشان لذت میبرند؛ چه خانه استیجاری داشته باشند، چه نداشته باشند؛ چه خانهشان کوچک باشد، چه کوچک نباشد؛ چه در رنج و بلا باشند، چه در رنج و بلا نباشند؛ لذت مال همه است، لذت مال عیاشها نیست. مؤمنین قرار است بیشترین نشاط و شادی و لذت را داشته باشند، به شرطی که راضی باشند، به شرطی که گوش کنند این آیه را که فرمود: «بَقِیَّهُ اللّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ» ، تو کارت را بکن، تو تلاشت را بکن هرچه خدا روزی تو کرد این بَقِیَّهُاللّهِ است، این بَقِیَّهُاللّهِ برای تو بهتر است اگر به خدا ایمان داری.
۲٫ آمادگی همیشگی
یکی از آثار یاد مرگ آمادگی است، ما میترسیم از مرگ چون آماده نیستیم. اگر یادتان باشد در دوره دبستان و راهنمایی بچههایی که درسخوان بودند اینها گاهی میگفتند که “آقا امتحان نمیگیرید؟” چون آماده بود دیگر، خوشش میآمد از امتحان، آنهایی هم که درسخوان نبودند، هیچگاه آماده نبودند، ناراحت میشدند. وقتی انسان ساکش را بسته، آماده است، منتظر مرگ است. اصلاً انتظار و تمنای مرگ علامت صداقت است؛ «قُلْ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ» ، هرکس راست میگوید باید تمنای مرگ داشته باشد، و من که آماده نیستم معلوم است تمنا ندارم.
خدا هنگامی که ما را به این دنیا آورد، اسباب راحتی ما را از قبل آماده کرده بود، پستان مادر پر از شیر بود، به مادر و پدر مهر داده بود؛ بچهای که در رحم مادر است برای آمدن به این دنیا نباید زحمت بکشد تا عالَم بعد از رَحِم را آماده بکند، ولی حالا که آمدیم در این دنیا و به ما عقل و بصیرت و آگاهی دادند، باید خودمان منزل بعدی را آماده کنیم. اگر خودمان عالَم بعد را آماده نکنیم، میرویم یک جای بد آب و هوا.
۳٫ سامان دادن روابط انسانها
یاد مرگ روابط ما را سامان میدهد. همیشه مردهها عزیز هستند! چرا قدر هم را ندانیم؟! فرمود «خالِطُوا النَّاسَ مُخالَطَهً إن مُتُّم مَعَها بَکَوا عَلیکُم و إن عِشتُم حَنُّوا إلیکُم» ، یک طوری با هم رفت و آمد کنید که اگر مردید ناخودآگاه اشکشان جاری بشود، چرا؟ چون یاد خوبیهایتان میافتند، نه اینکه راحت بشوند. در روایت داریم مؤمن که میمیرد زمین گریه میکند، تا چه برسد به انسانهایی که با او مرتبط بودند و یاد خوبیهایش میافتند. به هم محبت کنیم، این پدری که زنده است، این مادری که زنده است، این دوستی که هست، محبت کردنها را به تأخیر نیندازیم.
۴٫ شادابی و پویایی مؤمنین
بعضیها میگویند یاد مرگ افسردگی میآورد! عزیزان، یاد مرگ عیاشها را افسرده میکند، گنهکارها را افسرده میکند.
بر عکس! وقتی من میدانم مسافر منزل ابدیت هستم، وقتی میدانم با مرگ نابود نمیشوم، وقتی میدانم مرگ مثل عوض کردن یک لباس کثیف و پوشیدن یک لباس تازه است، وقتی من میدانم این دنیا جای خوش آب و هوایی نیست و یک مکانی به مراتب بزرگتر از اینجا در انتظار من است، این من را افسرده نمیکند، بلکه باعث شادابی است. یاد مرگ حرکت میآورد، پویایی میآورد، نشاط میآورد، شادابی میآورد، صبر انسان را زیاد میکند، برای اینکه آدم میداند عمر کوتاه است، سریع میگذرد. فرمود «وَ الدُّنْیَا عِنْدَهُ کَیَوْمٍ حَانَ انْسِلَاخُهُ» ، دنیا نزد مؤمنی که دلکنده شده از آن مثل یک روزی است که دارد غروب میکند. اگر کسی در ماه رمضان یکی دو ساعت به افطار، گرسنه باشد تحمل میکند؛ چرا؟ چون میگوید غروب نزدیک است، دارد تمام میشود.
۵٫ درمان کبر و فخر
یاد مرگ مرض فخر و کبر و تکبر را درمان میکند، بسیاری از ماها گرفتار هستیم. ما گرفتار پز دادن به چیزهایی هستیم که اصلاً در آن نقشی نداریم. اینکه من خوشگل هستم، اینکه من استعدادم برتر است، اینکه بچهام اینطور است! هر کداممان میخواهیم به یک چیزی دست بیاندازیم به آن پز بدهیم، «مَا لاِبْنِ آدَمَ وَالْفَخْرِ: أَوَّلُهُ نُطْفَهٌ، وَآخِرُهُ جِیفَهٌ، وَلاَ یَرْزُقُ نَفْسَهُ، وَلاَ یَدفَعُ حَتْفَهُ» ، وقتی میخواهد مرض فخر را درمان کند میگوید تو کسی هستی که نمیتوانی جلوی مرگت را بگیری، مرگت دست خودت نیست.
۶٫ سرعت بخشیدن
یاد مرگ سرعت میدهد به انسان چون در وجود انسان سرعت هست؛ ولی این سرعتها را باید جهت داد، سرعتها گاهی به سمت هوسهاس٫ تا بحث آخرت پیش میآید میبینید نشاط ندارد انسان! یاد مرگ سرعت میدهد به انسان، «مَن ارتَقَبَ المَوتَ سارعَ اِلَی الخَیراتِ» فرمود اگر سرعت به سمت خیرات نیاید، سرعت به سمت هوسها و گناه میآید. امیرالمؤمنین(ع) فرمود «تَسَرُّعِ نَفْسِکَ إِلَى هَوَاهَا» ، گاهی نفس تو اینطور میشود، به سمت هوسها سرعت پیدا میکند. فرمود «وَ بَادِرُوا الْمَوْتَ» ؛ بادرو یعنی شتاب بگیرید، شتاب بگیرید این فرصتها از دست میرود، بیماری میآید، گرفتاری میآید. همین است که قرآن میگوید همه آدمها غصه میخورند، همه آدمها میگویند «یَا حَسْرَتَى علَى مَا فَرَّطتُ فِی جَنبِ اللَّهِ» ، روز قیامت برای همه «یومالحسره» هست، چه خوب و چه بد؛ خوبها میگویند کاش بیشتر استفاده میکردیم.
۷٫ جلوگیری از لهو و لعب
یاد مرگ مانع لهو و لعب است. ما مبتلای به پوچگرایی شدیم، دوست داریم دو ساعت بخندیم. ما برای عمرمان ارزش قائل نیستیم. شوخی امیرالمومنین (ع) توأم با غفلت نیست. بعد حضرت اینطور میفرماید، «أَما، وَ اللَّهِ إِنّى لَیَمْنَعُنِى مِنَ اللَّعِبِ ذِکْرُ الْمَوْتِ» ، فرمود مگر یاد مرگ میگذارد من بازی کنم، بازیای که علی با بچهاش میکند آن عبادت است؛ شوخیای که با مردم میکند آن عبادت است؛ آن شوخی حساب شده است. همین علی به جایش اشک مردم را درمیآورد، به جایش آنها را یاد مرگ میاندازد، اینکه قرآن میگوید «أَنَّمَا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَهٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ» ، مربوط به کسانی است که به مرگ فکر نمیکنند، و الا اگر کسی به مرگ فکر کند اصلاً تمام زندگیاش جدیت است. بازی یعنی چه؟ هر کاری که به درد هدف زندگی میخورد این خوب است. ما با یاد مرگ است که پوچی دنیا را میفهمیم. حقیقتش این است که خیلی جدی گرفتیم بازیهای دنیا را؛ دنیا زود میگذرد.
۸٫ کنترل نفس امّاره
این حب دنیا را چه طور باید کنترل کرد، این نفس اماره که فشار میآورد چطور باید کنترلش کرد؟ یاد مرگ، فرمود «وَإِنَّمَا هَلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ بِطُولِ آمَالِهِمْ وَتَغَیُّبِ آجَالِهِمْ» ، فرمود نسلها و امتهای قبل هلاک شدند چون یاد مرگ نبودند؛ چون آرزوهایشان طولانی بود، تا اینکه آن موعود، آن وعده حتمی آمد بیاید؛ وقتی بیاید دیگر انسان کاری نمیتواند بکند. اینچنین پوچی دنیا را میشود فهمید. به ویژه شیطان که این زرق و برق را در چشم انسان بیشتر میکند، نمیتواند انسان از این دنیا بگذرد. آدمهایی که یاد مرگ هستند سخاوتمند هستند، دست گشادهای دارند، دست گرهگشایی دارند؛ اهل کنز نیستند.
با این نفسی که فشار میآورد چکار کنیم؟ فرمود «أَلَا فَاذْکُرُوا هَاذِمَ اللَّذَّاتِ وَ مُنَغِّصَ الشَّهَوَاتِ» ، یاد آن چیزی بیفتید که لذاتتان را منهدم میکند؛ یعنی این نفس اماره را با یاد مرگ میشود رامش کرد. اصلاً دلمان را چطور کنترل کنیم؟ ما در نماز نمیتوانیم دلمان را کنترل کنیم، این دل چموش شده است. اینکه حضور قلب در نماز نداریم علتش چیست؟ چون یاد مرگ نیستم، امیرالمؤمنین(ع) فرمود «وَذَلِّلْهُ بِذِکْرِ الْمَوْتِ» دلت را رام کن با یاد مرگ. کسانی که در نماز حضور قلب دارند، دلشان رام است؛ دلشان در اختیار خودشان است. ما دلمان در اختیار خودمان نیست. فرمود با یاد مرگ دل را رام کن؛ لذا از امام سجاد(ع) نقل شده که فرمود «صَلِّ صَلاهَ مُوَدِّعٍ»، کاش یک کسی در دو ثانیه قبل از نماز به ما بگوید ممکن است این نماز، نماز آخرِ تو باشد.
۹٫ استغفار و توبه
یاد مرگ به ما میگوید توبهات را تأخیر نینداز، اهل استغفار روزانه و شبانه باش، فرمود «فَاتَّقَى عَبْدٌ رَبَّهُ نَصَحَ نَفْسَهُ وَ قَدَّمَ تَوْبَتَهُ وَ غَلَبَ شَهْوَتَهُ فَإِنَّ أَجَلَهُ مَسْتُورٌ عَنْهُ» ، فرمود توبهاش را جلو میاندازد، چرا؟ چون اجلش پنهان است؛ نمیداند! من گاهی در اموری که زمانش مشخص است وقت کم میآورم، همه شما همینطور هستید، اصلاً زندگی ماشینی اینطوری است؛ همه آدمها وقت کم میآورند؛ زمان مشخص است، ساعت کلاس و قرارمان مشخص باز وقت کم میآوریم؛ خب حالا اجلی که زمانش معین نیست، برایش وقت کم نمیآوریم؟! یاد مرگ همتها را عوض میکند، همتها تحول پیدا میکند، به ما گفتند همت تا آخرت باشد، فرمود هرکس همتش آخرت باشد خدا دنیایش را کفایت میکند. حیف است ما غصههاو شادیهایمان پوچ است؛ این غصههای پوچ و شادیهای پوچ، به خاطر این است که همت آخرت نیست. امیرالمؤمنین(ع) دو جا میفرمایند «وَ لْیَکُنْ هَمُّکَ فِیمَا بَعْدَ اَلْمَوْتِ» ، همتت آخرت باشد بقیهاش درست میشود، چرا؟ فرمود «وَاعْلَمْ یَا بُنَیَّ أَنَّکَ إِنَّمَا خُلِقْتَ لِلاْخِرَهِ لاَ لِلدُّنْیَا،» ، تو اصلا برای دنیا آفریده نشدی، تو برای آخرت آفریده شدی.
۱۰٫ اخلاص و دوری از ریا
خیلیهایمان گیر اخلاص هستیم و ریا زیاد شده است. از شر ریا به این راحتیها نمیشود خلاص شد؛ قرآن میگوید اگر انبیاء انبیاء علاوه بر مخلِص بودن، مخلَص شدند به خاطر یاد مرگ بود؛ «إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَهٍ ذِکْرَى الدَّارِ» ، چون آدم میگوید به عشق چه کسی و با چه فایدهای این کارها را انجام بدهیم؟
حال چه طور میشود این یاد مرگ را در زندگی زنده نگه داشت؟ امیرالمؤمنین(ع) فرمود این دو سجدهای که در هر رکعت نماز میروی این سمبلیک است، پیام دارد؛ سجده اول که میروی یعنی خدایا من را از خاک آفریدی، سر از سجده اول برمیداری یعنی من را آوردی در این دنیا، بعد یک جلسه استراحت دارد، باید اندکی درنگ بکند انسان؛ بعد فرمود سجده دوم که میروی یعنی میمیرم دوباره میروم در خاک، فاصله دنیا و آخرت به همین اندازه است، پیامش این است؛ یعنی عمر کوتاه است، سر از سجده دوم برمیداری یعنی دوباره زنده میشوی. خود نماز ما را یاد مرگ میاندازد، اینکه انسان قرآن بخواند، اینکه بنویسد، اینکه گفتند «اُذکْرُوا موْتاکُمْ بِالْخَیر» یاد اموات باشید، اینکه در ماه رمضان قبل از اینکه یاد زندهها باشیم میگوید «اللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ» ، اینها مکانیزمش است که آدم موعظه بشود.
خدایا به حق محمد و آل محمد، به حق محمد و آل محمد دست همه ما را بگیر، ما را آماده سفر پر خطر مرگ بگردان.
اللهم صل علی محمد وآل محمد