أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ
بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم، وَ بِه نَستَعین، إنَّهُ خَیرُ نَاصِرٍ وَ مُعینٍ وَ صَلَی اللهُ عَلَی سَیِّدِنا وَ نَبیِّنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ المَعصُومینَ وَ لَعنَهُ الله عَلَی أعدائِهِم أجمعین. رَبِّ أدخِلنی مدخل صدقٍ وَ أخرِجنی مُخرجَ صِدقٍ وَاجعَل لی مِن لَدُنکَ سُلطاناً نَصیراً.
شب جمعه است، هدیه به روح همه شهیدان و اموات و حق دارانمان، پدر و مادرهایی که از این جمع به رحمت خدا رفتند، صلواتی مرحمت بفرمایید؛ «اللّهمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم»؛
پیامبر اکرم(ص) پر مصرف و پر خوراک نبود
در جلسه گذشته به مناسبت ایام میلاد مسعود نبی مکرم پیامبر رحمت، اوصافی را از پیامبر از زبان امیرالمومنین علیهالسلام عرض کردیم. در ادامه امیرالمومنین علیهالسلام میفرمایند «قَضَمَ الدُّنْیَا قَضْماً» یعنی پیامبر با اطراف دهانش خورد! یک وقت آدم دهانش را پر میکند، وقتی لقمه کوچک است دهانش پر نشده، میگویند با اطراف دهان خورد، خب این کنایه از این است که پیامبر پر مصرف نبود، پر خوراک نبود، البته اینجا بحث غذا نیست، فرمود «قَضَمَ الدُّنْیَا» یعنی کلا مصرف پیامبر کم بود، دوباره تاکید میکند «وَلَمْ یُعِرْهَا طَرْفاً» پیامبر حتی یک نگاه عاریهای هم به دنیا نکرد، یعنی اصلا به دنیا محل نمیداد. گاهی اوقات انسان جدی نگاه میکند و گاهی اوقات هم سطحی نگاه میکند؛ ایشان سطحی هم نگاه نکرد، یعنی نگاه پیامبر پیوسته به آخرت بود و در این دنیا اگر به هرچیزی نگاه میکرد به عشق آخرت بود.
بعد فرمود «أَهْضَمُ أَهْلِ الدُّنْیَا کَشْحاً»، کَشَح به معنی پهلو است، اهضم یعنی پهلویش خیلی برآمده نبود، پهلوی تهی داشت، آدمهای پر مصرف پهلوهای برآمدهای دارند. فرمود «وَأَخْمَصُهُمْ مِنَ الدُّنْیَا بَطْناً»، شکمش از همه خالیتر بود؛ در یک کلام اینکه پیامبر افتخارش این نبود که پرمصرف است. آدمهایی که سطحشان پایین است مصرف فراوان برایشان کلاس است، اینجوری میخواهند شخصیت پیدا بکنند. رفاه زیاد افتخار نیست؛ مصرف بالا افتخار نیست؛ امیرالمؤمنین علیهالسلام وقتی هم که میخواهد یاران پیامبر را توصیف کند در خطبه ۱۲۱ میفرماید: «مُرْهُ الْعُیُونِ مِنَ الْبُکَاءِ، خُمْصُ الْبُطُونِ مِنَ الصِّیَامِ»، یاران پیامبر هم همینطور بودند، شکمهایشان از روزه خالی بود، اصحاب پیامبر روزه زیاد میگرفتند، شکمهایشان خالی بود، از میان همه اینها باز هیچکس در سطح پیامبر نبود. قدرت پیامبر یک قدرت برتر است، توان معرفتی ایشان و توان روحی پیامبر بسیار بالا بود. امیرالمؤمنین(ع) وقتی خودشان را توصیف میکنند، فرمود من از دنیای شما فقط به دو قرص نان اکتفا کردم؛ بعد فرمود شما قدرتش را ندارید، شما عرضه این کار را ندارید. البته ما این توقع را از خودمان نداریم، ولی بدانیم قله کجاست؟ بدانیم ارزش چیست.
پیامبر(ص) زاد و توشهای برای دنیا بر نمیداشت
در خطبه متقین هم داریم که فرمود «اجسادهم نحیفه»، یعنی متقین بدنهای لاغری دارند؛ یعنی مصرف زیادی ندارند؛ کار زیاد میکنند؛ غصههای ارزشی دارند؛ کم میخوابند؛ مصرفشان کم است؛ نتیجه طبیعیاش این است که لاغر هستند؛ یا در حکمت ۲۸۹ داریم وقتی امیرالمؤمنین(ع) یکی از دوستانشان را به عظمت یاد میکنند میفرمایند: «کان ضعیفاً مستضعفاً»، ضعیف بود یعنی به قیافهاش نگاه میکردی چون مصرفش بالا نبود، لاغر بود، ضعیف دیده میشد.
با این اوصاف ممکن است برای ما این سوال پیش بیاید چرا باید مصرف کمی داشت؟ با چه نگاهی؟ اگر تعبدی بخواهیم عمل کنیم، بله میگوییم پیامبر اینطور بود، پس ما هم همینطور باشیم؛ اما میخواهیم ببینیم که از چه زاویهای نگاه کنیم که ما هم علت و اهمیتش را بفهمیم؟
جوابش این است که انسان مسافر است، اینجا خانهاش نیست، اینجا گذرگاه است، اینجا قرارگاه نیست؛ فرمود «وَ لْیَکُنْ هَمُّکَ فِیمَا بَعْدَ اَلْمَوْتِ»، مسافر بارش نباید سنگین باشد، باید به فکر سرای ابدی باشد، باید به فکر زاد و توشه باشد، امیرالمؤمنین(ع) میگوید همه زاد و توشه برمیدارند، اما آنهایی که کوردل هستند، زاد و توشه برای دنیا برمیدارند، در مقابل، آنهایی که چشم دلشان بیناست زاد و توشه از دنیا برمیدارند. پیامبر میخواهد از دنیا زاد و توشه بردارد، لذا میگوید هرچه مصرف کمتر، بهتر. انسان باید صرفهجویی کند، تمام نیرویش را بسیج کند برای آن عالم ابدیت؛ پس اگر کسی نگاهش نگاه به ابدیت نباشد همتش پست باشد، یعنی اگر خودش را نشناخته باشد که مسافر منزل ابدی است این اوصافی که در مورد پیامبر گفته شده برایش مفهوم ندارد.
پیامبر اکرم(ص)، سادهزیست بود
بعد فرمود عُرِضَتْ عَلَیْهِ الدُّنْیَا فَأَبَی أَنْ یَقْبَلَهَا، دنیا بر پیامبر عرضه شد ولی گفت نمیخواهم، یعنی این ساده زیستی پیامبر از سر جبر نیست بلکه یک انتخاب است، ناشی از یک معرفت است، یک آگاهی است، بعضیها ندارند ساده زندگی میکنند، آنها هم آدمهای خوبی هستند، آنها آدمهای عاقلی هستند ولی خیلی ارزش ندارد، آنها وقتی وضع مالیشان خوب بشود شلوغ میکنند، حالا بدبختی این است که ما در روزگاری واقع شدیم، آنهایی هم که ندارند باز شلوغ میکنند، اینش دیگر مصیبت است، ندارند میخواهند مثل اعیان و اشراف زندگی بکنند، عقل دنیوی میگوید وقتی نداری ساده زندگی کن، حرص دنیوی هم همین را میگوید. شما ببینید، چین و ژاپن و هر جا که بروید، اصلا اینها بریز و بپاش ندارند، چون عقل معاششان قوی است. شیطان به آنها نمیگوید اسراف کنید، به ما میگوید «وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا، إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُواْ إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ» ، میداند که ما با اسراف به هلاکت میرسیم، بدبخت میشویم، نیروهایمان از دست میرود، هدر میرود. برای عقل معاششان میدانند باید ساده زندگی کنند، اشرافی زندگی کردن افتخار نیست. خب، امیرالمؤمنین(ع) همین مطلب را گفتند، در نامه ۴۵ نهجالبلاغه دارد، «ولو شِئْتُ لاهْتَدَیْتُ الطَّریقَ إلى مصَفَّى هذا العَسَلِ…» ، فرمود اگر میخواستم راه پیدا میکردم به بهترین عسل، به بهترین غذا، به بهترین لباس؛ اما ائمه علیهمالسلام زهدشان انتخابی است.
اسلام میخواهد ما به طور طبیعی از دنیا آزاد بشویم
اگر کسی از شما هم سطحش آمد بالا مراقب باشد به همسرش و به فرزندش تحمیل نکند؛ البته رها نکنیم همسرانمان را و فرزندانمان را، ولی تحمیل هم نکنیم؛ چون وقتی تحمیل میکنیم، عقده میشود. «اسلام میخواهد به طور طبیعی از دنیا آزاد بشوی، نه اینکه نداشته باشی ولی لهله بزنی برای دنیا»، اینهایی که ندارند ولی لهله میزنند، وقتی گیرشان بیاید شلوغ میکنند، بد مستی میکنند! سبک تربیتی اسلام یک جوری است که به تو میدهد حقارتش را هم میگوید، همتت را میآورد بالا، خودت دلت کنده میشود، آزاد میشوی، این ارزش دارد، ما حق نداریم بچههامان را نسبت به دنیا عقدهای بار بیاوریم، ولی حق هم نداریم آنها را رفاه زده و لوس بار بیاوریم. باید یک راه میانه را انتخاب بکنیم از حیث آن امکاناتی که به آنها میدهیم، از این طریق هم کم کم معرفت بدهیم و هم همتشان را بیاوریم بالا، هم از حقارت بگوییم، هم از آن طرف بگوییم و در بستر مناسب قرار بدهیم، خودشان راه صحیح را انتخاب میکنند انشاءالله.
مؤمن کم خرج است و کمکش زیاد است
در روایت داریم «المومن قلیل المئونه و کثیر المعونه» مومن کم خرج است و کمکش زیاد است؛ برای ما این یک شعار است؛ کاش مسئولین ما همین را سردر همه ادارات میزدند؛ اقتصاد مقاومتی هم یعنی همین. ما این هنر را اول انقلاب داشتیم. جوانها مطالعه کنید، جهاد سازندگی اول انقلاب را، ما با چه امکانات کمی چه کارهای بزرگی کردیم! وقتی خرج کم باشد، انسان میتواند کمک کند به دیگران، الآن بدبختی این است که دارند ولی خرج زندگیشان زیاد است، تازه باید فقرا جمع بشوند مشکل مرفهین را حل کنند! خب اینجوری است که هیچکس به داد دیگران نمیرسد. شما وقتی یک اقتصادی درست کردی که در هر خیابانی چند بانک است، و وقتی پول بگذاری به تو سود میدهند یا به تو وام دوبرابر، سه برابر میدهند، دیگر هیچکس انگیزه اینکه کمک کند به دیگران ندارد. وقتی دمیدیم به تنور دنیا طلبی، یک مسابقهای درست میشود که هیچکس به هیچکس رحم نمیکند.
آنچه را که مبغوض خداوند بود، پیامبر نیز دوست نمیداشت
فرمود «وَعَلِمَ أَنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ أَبْغَضَ شَیْئاً فَأَبْغَضَهُ»، پیامبر دانست که خداوند یک چیزهایی را دوست ندارد، از نظر خدا بعضی از چیزها مبغوض است، هرچیزی که در نظر خدا مبغوض بود، پیامبر هم نسبت به همان بغض پیدا کرد؛ یعنی آن چیز را دوست نداشت. پیامبر دانست که خدا بعضی از چیزها را تحقیر کرده است، پیامبر هم همان چیزها را تحقیر کرد، فهمید که خدا میگوید بعضی از چیزها صغیر است، پیامبر هم گفت همانها صغیر است. درسی که این رفتار پیامبر دارد چیست؟ درسش این است که اول باید افکارمان خدایی بشود، و تا افکار و در پی افکار حالات خدایی نشود نمیشود پیامبر گونه زندگی کرد. البته پیامبر گونه به اندازه خودمان، مثل آنها که اصلا نمیشویم. اول باید افکار را اصلاح کرد، یعنی باید ببینیم خدا چه نگاهی دارد به دنیا، خدا چه میگوید؟ از کجا بفهمیم دیدگاه خدا چیست؟ از آیات قرآن؛ «فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا فِی الآخِرَهِ إِلاَّ قَلِیلٌ» ، میگوید دنیا در مقایسه با آخرت کم است، ارزشی ندارد. همچنین از سیره پیامبر(ص) میتوان به این مطلب رسید. پیامبر خودش را هماهنگ کرده با نگاه پروردگار، او خدایی نگاه میکند به زندگی و به انسان. ما مشکل اساسیمان این است که دیدگاههایمان اصلاح نشده است و معرفت درستی نداریم.
آیا ما هرچه که مبغوض خداوند است را دوست نداریم؟
حضرت در ادامه فرمود «وَلَوْ لَمْ یَکُنْ فِینَا إِلاَّ حُبُّنَا مَا أَبْغَضَ اللهُ وَ رَسُولُهُ»، اگر ما همین یک عیب را داشته باشیم، خیلی عیب داریم! حالا ما بیاییم خودمان را بررسی کنیم، اگر همین یک عیب را داشته باشیم که ما یک چیزهایی را دوست داریم که خدا و رسول آن را دوست ندارند، فرمود این کفایت میکند برای جنگ با خدا و رسول؛ کفایت میکند برای ستیزه جویی با آنها، برای مخالفت با آنها، خیلی عجیب است! برای چه کفایت میکند؟ برای اینکه «المرء مع من احب»، هرکسی با محبوبهایش است، هرکسی دنبال محبوبش راه میرود؛
رشتهای برگردنم افکنده دوست *** میبرد هرجا که خاطرخواه اوست
ولی پیامبر آمده نگاه خودش را و حالاتش را خدایی کرده، لذا برای پیامبر خیلی ساده است، و این به نظر من از آن جملاتی است که به شدت باید ما را نگران کند، و خیلی دلخوش نباشیم، الکی خوش نباشیم. وقتی که میگوییم خدایا شفاعت امام حسین را نسیب ما کن، نه اینکه تعارف کنیم، آخر گاهی وقتها ما تعارف میکنیم، انگار مثلاً دل امام حسین را بخواهیم خوش کنیم، خدایا شفاعت اینها را به ما بده، نه، محتاج هستیم، واقعا محتاج هستیم، چون کارمان از ریشه خراب است. خدایا حب دنیا را از دل ما بیرون کن، خدایا حقارت دنیا را به ما بنمایان، دنیا هم که میگویم فقط پول نیست، بودند حکامی که ساده زندگی کردند ولی عاشق ریاست بودند؛ بعضیها حاضرند نان خالی بخورند ولی ریاست را داشته باشند، گاهی این محبت مربوط به ریاست است، گاهی شهرت است، گاهی مرجعیت است، گاهی ثروت است، گاهی لذّت است، گاهی شهوت است. دنیا فقط یک جلوه ندارد، اگر شنیدهاید بعضی از افرادی که یقین داریم اینها آدمهای نالایقی هستند، زندگی سادهای دارند، فکر نکنید اینها دلشان در آخرت است، نه، بعضیها ترک دنیا میکنند به خاطر دنیا؛ یعنی یک جلوهای از جلوههای دنیا را ترک میکنند، به خاطر یک جلوه دیگر.
بد تجارتی است که دنیا را بهای خودت بدانی!
جالب است در خطبه ۳۲ دارد، امیرالمؤمنین وقتی از یارانش گله میکند، آنها را چهار دسته میکند، یک دسته را حضرت اینطور میفرماید: «بعضیها شمشیر را از غلاف کشیدند، علناً اظهار شرع میکنند، دارند یار گیری میکنند، عده و عُده جمع میکنند؛ فرمود این آدم خودش را آماده فساد کرده، دینش را هلاک کرده، دنبال حطام است. دنیا را قرآن میگوید حطام، حطام یعنی گیاه خشک، یعنی جایی که تکیهگاه محکمی نیست و دوام ندارد؛ در ادامه حضرت فرمود یا دنبال حطام است، یا دنبال مغنب (گروهی که دنبال ریاست است.) میگردد که او را رهبری کند، یا دنبال منبری که از آن برود بالا! برای بعضیها خیلی مهم است، مثلا برای ما آخوندها یک جور است، در مداحها یک جور است، در قاریهای قرآن یک جور دیگر است، در هر طایفهای یک جور است، در زنها باز یک چیزهای دیگری برایشان مهم است. برای ما مسجد دو نبش خیلی مهم است، مغازه دو نبش نمیگویند؟! مسجد دو نبش، یا سه نبش.
خدا رحمت کند میگویند شیخ عباس قمی، مشهد تشریف آورده بودند، مسجد گوهرشاد نماز میخواندند، نماز اول را خواندند نماز دوم را ترک کردند، برای چه؟ برای اینکه وسط نماز اول دیدند از آن دورها یک کسی دارد میگوید «یا الله»، یک لحظه در ذهنش آمد که عَجَب چه جمعیتی پشت سر ما نماز میخوانند! نماز دوم را دیگر نخواند. میگوید ما لایق امامت نیستم، خیلی عجیب بودند بزرگان ما، خیلی فاصله داریم، گول اشکها را نخوریم، نه اشک در دعای کمیل، نه اشک در روضه امام حسین(ع)، اشک فایدهاش این است که به ما نشان بدهد در چه سطحی هستیم، اگر اشک اثری داشته باشد میگوید آقا قاطی نکنی، فکر نکنی روی ابرها رفتی، آخر گاهی وقتها گریه میکنیم، سبک میشویم، مینشینیم فکر میکنیم که دیگر تمام شد، رسیدیم! نه، شاخص دادهاند؛ فرمودهاند بد تجارتی است که دنیا را بهای خودت بدانی، یعنی ارزان فروش هستی، او که دنبال ریاست است، او که دنبال قدرت است، هدف اصلی زندگیاش این است، این دارد خودش را کم میفروشد، بهای خودش را کم دیده.
حضرت فرمود اگر ما همین یک عیب را داشته باشیم، این کفایت میکند برای جنگ با خدا و رسول… «لَکَفَی بِهِ شِقَاقاً للهِ، وَمُحَادَّهً عَنْ أَمْرِ اللهِ»، خب حالا برای چه نباید دنیا را دوست داشت؟ تعبدی اگر نباشد برای چه نباید دوست داشته باشیم؟ یک معیار را حضرت ابراهیم(ع) دادهاند، حضرت ابراهیم علیهالسلام وقتی با ستارهپرستان برخورد کرد و از روی تقیه گفت «هذا ربی»؛ یکی از آیاتی که نشان میدهد تقیه یک امر قرآنی است، این تقیهشان هم خوفی نبود، مداراتی بود، یعنی میخواست هدایتشان کند. به ستارهپرستها گفت این ستاره پروردگار من است! بعد قرآن میگوید «فَلَمَّا أَفَلَ…»، ستاره که غروب کرد گفت «انی لا أُحِبُّ الآفِلِینَ»، این غروب کرد، نگفت این ستاره را دوست ندارم، معیار داد، گفت هرچیزی که غروب میکند دوست داشتنی نیست؛ یعنی اگر کسی همتش بلند باشد و به ابدیت نگاه کند، چیزهایی که افول میکند و زوالپذیر است را دوست ندارد. دنیا زوال دارد، هم زوال دارد هم انتقال دارد، هم دنیا از بین میرود هم ما نمیمانیم، در نامه ۳۱ نهجالبلاغه داریم، امیرالمؤمنین فرمود «زوالها و انتقالها»، هم زائل میشود و هم تو منتقل میشوی؛ اینجا نمیمانی، گاهی دنیایت نیست، تو هستی؛ گاهی دنیا هست، تو نیستی؛ گاهی زلزله میآید هردو با هم میروند.
پیامبر اکرم(ص) بر روی زمین غذا میخورد
در ادامه امیرالمؤمنین(ع) مصداقهایی را از زندگی پیامبر بیان میفرمایند؛ «وَلَقَدْ کَانَ-صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ- یَأْکُلُ عَلَی الْأَرْضِ»، پیامبر بر روی زمین غذا میخورد؛ چرا؟ چون بنده خداست، و دوست دارد این جلوههای بندگی در همه شئون زندگیاش دیده بشود. غذا خوردن پیامبر بر روی زمین بود، یعنی مثل غلامها، مثل بردهها، شاهان که میرفتند روی سکوها و آن بالاها، جدای از دیگران، «یَأْکُلُ عَلَی الْأَرْضِ»، اگر کسی میخواهد خوب مراقبت بکند و پا درد ندارد میز نهار خوری ارزش نیست، البته اگر پا درد ندارد. دعوا راه نیندازید، اگر خانمتان دوست دارد حالا فعلا نمیخواهد از اینجا شروع کنید. این روایت میخواهد نشان بدهد فاصله ما چقدر است، خیلی به دنبال اجرا از این راه نباشید. سرچشمه را درست کنیم اینها کم کم درست میشود؛ دعوا راه نیندازید، بعد ببینیم این جلسات منشأ دعوا شده؛ آخر بعضیها یکباره هیجانی میشوند بعد میرود خانه میزنهار خوری را جمع کن و پرده را بکن و مبلها را بگذار کنار و …!
تواضع پیامبر اکرم(ص) بسیار زیاد بود
«وَیَجْلِسُ جِلْسَهَ الْعَبْدِ»، فرمود مثل بردهها مینشست، این شدت تواضع پیامبر است که میگویند یا دوزانو مینشستند یا قرفضا، یعنی زانوها را در بغل میگرفتند. میدانید، احکامی که بر ایشان واجب بوده فراتر از آن چیزی است که بر ما واجب است، او چون مقربترین است متواضعترین است. چون با استعدادترین است، متواضعترین است. گاهی وهم به آدم دست میدهد، لذا باید مراقب باشد. ببینید ظاهر بر باطن اثر دارد، وقتی شما اینجوری مینشینید یعنی دارید به خودتان میگویید “من کسی نیستم”، به ویژه هرچه پول آدم میرود بالاتر، مقام آدم میرود بالاتر، انسان باید با ظواهر یادآوری کند به خودش. ظاهر هم خوب است، باطن هم خوب است. هم از درون باید اصلاح کرد هم باید با این ظاهر آن درون را زنده نگه داشت. وقتی که ماشین روشن میشود این باطری شارژ میشود، دقت میکنید، باطری باید درست باشد ولی خود این کار کردن سبب شارژ شدن است. خود این حفظ ظواهر، اگر یک ریشه کمی باشد تقویتش میکند، آخر بعضیها میگویند باطنت پاک باشد، خب چه طور باطن را پاک کنیم؟ باطن را خوب کن، چه طور؟ اسلام هم میگوید باطن، هم میگوید ظاهر. باطن بر ظاهر اثر دارد، ظاهر بر باطن اثر دارد، و خیلیها غافل هستند. ما بعضیهامان خیلی ظاهرگرا هستیم، چسبیدیم فقط به ظواهر، بعضیهامان خیلی باطن گرا هستیم و غافل از اینکه ظاهر بر باطن اثر دارد، بالاخره ظواهر مذهبی داشتن خوب است، ریش خوب است، به شرطی که ریشه در دل داشته باشد. ریشهای بیریشه به درد نمیخورد؛ اما اگر ریش ریشه در دل دارد حتماً این ریش اثر دارد. ظواهر مذهبی، جو مذهبی، اینها اثر دارد. دختربچههامان را عادت بدهیم به حجاب ولی در این ظاهر نمانند، آن ریشه را هم باید داد، تربیت اسلامی به هر دو توجه دارد، از هیچکدام نباید غافل شد؛ نه از ظاهر نه از باطن. «وَیَجْلِسُ جِلْسَهَ الْعَبْدِ»، لذا میگویند یک وقتی پیامبر داشتند غذا میخوردند، یک زنی رد میشد گفت “مثل بردهها غذا میخوری!”، پیامبر فرمودند: «ایُّ عَبدٍ اَعبَدُ مِنِّی؟»، بندهای از من بندهتر پیدا میکنی، او میخواست تنقیص کند، اما پیامبر گفت افتخار است. آن زن گفت پس یک لقمه غذا بده به من، به او دادند. گفت نه از داخل دهانتان بدهید، ـ اینقدر پیامبر محبوب بودند ـ و یک لقمه از دهان مبارکشان دادند بعد او خورد، بعد نمیدانم حالا گفتند تو کلا مریض نمیشوی یا مبتلا به یک بیماری خاصی نمیشوی.
پیامبر(ص) کارهای شخصیاش را خودش انجام میداد
«وَیَخْصِفُ بَیَدِهِ نَعْلَهُ، وَیَرْقَعُ بِیَدِهِ ثَوْبَهُ»، یعنی خودش کفشش را میدوخت، خودش لباسش را وصله میزد، کارهای شخصیاش را خودش انجام میداد. پیامبر فدایی زیاد داشت؛ عاشق زیاد داشت؛ ولی سوء استفاده نمیکرد از مریدان و از یارانش؛ بله، در مقام اداره جامعه دستور میداد، فرمانده بود، امر میکرد، افراد را این طرف و آن طرف میفرستاد، ولی برای کارهای شخصیاش نه. این هم یکی از مظاهر عبودیت است، آخر پیامبر آمده بار بردارد، نیامده بار بگذارد. بار گذاشتن افتخار نیست؛ بچهها بار میگذارند، بچه را باید بغل بکنند، ساکش را بردارند، غذایش را آماده بکنند. بعضی مردها هم مثل بچهها هستند، اصلا خوشمان میآید بار بگذاریم روی دوش یکدیگر؛ یکی از معیارهای همسر خوب این است. در یک روایتی هست که این دعای «ربنا آتنا فی الدنیا حسنهً و فی الآخرهِ حسنه» در حق کسی مستجاب شده که خدا به او قلب ذاکر بدهد، زبان شاکر بدهد، همسر یاور بدهد؛ یعنی یار باشید نه بار، این افتخار نیست، «ملعونٌ مَن اَلقا کلّه عَلَی النَّاس»، فرمود کسی که بارش را روی دوش دیگران میاندازد، این ملعون است؛ یعنی از رحمت خدا دور است. یک کسی آمد خانه امام رضا(ع) مهمان بود، بعد چراغ آنجا مشکلی پیدا کرد، آمد اصلاح کند، حضرت فرمودند دست نزن، ما ضیف را استخدام نمیکنیم. حالا ما میگوییم، دعوا میکنیم چرا نیامدند کمک ما، ما اسباب کشی داشتیم نیامدند کمک ما. بنابراین اینها از جلوههای عبودیت و بندگی پیامبر است که کسی که بنده خداست طلبکار از دیگران نیست؛ پرتوقع نیست؛ دنبال استثمار نیست؛ دنبال بهرهکشی از ذیگران نیست.
پیامبر(ص) عاشق خدمت بود
یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ، عشق پیامبر این است که بار بردارد، عاشق خدمت است، لذت میبرد بار دیگران را سبک کند، چرا؟ چون رحمت للعالمین است، اصلا آقا این عبد بودن پیامبر یک کلید است در زندگی پیامبر، و وقت نیست که اثبات کنم تمام خوبیهای پیامبر و فضائل پیامبر در دل این عبودیت است، اگر متواضع بود، متکبر نبود، اگر به دیگران سلام میکرد، اگر دیگران را دوست داشت، اگر سخاوتمند بود، همه صفات را میشود از دل همین در آورد. اگر عابد است باز چون بنده است، عبادت او شیطانی نبود، عبادت او برخاسته از عبودیت بود. بعضی از عبادتها شیطانی است، برخاسته از عبودیت نیست، هر عابدی ارزش ندارد، عبدِ خدا بودن ارزشمند است؛ «فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ». در خطبه ۳۳ نهجالبلاغه هست:
ابن عباس میگوید «در جنگ صفین بر امیرالمؤمنین(ع) وارد شدم دیدم حضرت دارند کفشهایشان را خودشان وصله میزنند!» ـ من هم دیده بودم علمای اینچنینی را؛ یک وقتی یکی از اساتید همین طور نشسته بود نخهای کنارههای عبایش باز شده بود، خودش کوک میزد و جواب سؤالات را میداد! اولیاء خدا اینطوری هستند.ـ بعد ابن عباس میگوید امیرالمؤمنین به من گفتند «ما قیمه هذا النهل؟»، این کفش من چقدر میارزد؟ گفتم یک قِران نمیاَرزد «لا قیمه لها»، اول اقرار گرفت بعد فرمود «به خدا قسم حکومت بر شما ـ که حکومت یکی از مظاهر دنیاست،ـ از این کفش بی ارزشتر است؛ «الا عن اقیم حقاً او ادفع باطلا»، مگر اینکه این حکومت وسیله احقاق حق باشد آنوقت سرش دعوا هم میکنم، بله وقتی حکومت دست حضرت آمد، دیگر به این راحتی رهایش نکرد سفت چسبید؛ خونها ریخته شد، نتوانستند بگیرند؛ جنگ جمل و جنگ صفین و جنگ نهروان؛ ولی دیدگاه حضرت این است که احقاق حق مهم است پس وسیلهاش هم مهم است؛ و الا استقلالاً و اصالتاً حکومت ارزشی ندارد.
پیامبر(ص) عبد است، اما مگر بقیه عبد نیستند؟
بنابراین پیامبر عبد است، سوال، مگر بقیه عبد نیستند؟ بگذارید چند آیه برایتان بخوانم، قرآن میگوید «إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُکُمْ» ، میگوید این بتها هم بنده هستند، «یا حسرهً علی العباد» ، ای حسرت بر بندگان، کدام بندگان؟ میگوید هر پیامبری آمد مسخرهاش کردند، پس کفار هم بنده هستند. شیطان میگوید «لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِکَ نَصِیبًا مَّفْرُوضًا» ، آیه قرآن زیاد داریم.
جواب این است که کاربرد عبد دو جور است، یک کاربردش ارزشی است، یک کاربردش نه، از آن جهت که ما مخلوق هستیم تکویناً همه بنده خدا هستیم، یعنی در مشت خدا هستیم؛ یعنی اختیاری نداریم از خودمان، محتاج او هستیم؛ ولی آیا عبودیت را انتخاب کردیم یا نه؟ جن و انس و همه موجودات عبد هستند و حالت دیگری برایشان متصور نیست. جن و انس مختار هستند و میتوانند معبود خودشان را خودشان انتخاب بکنند. پیامبر اکرم(ص) انتخاب کرده است “عبودیهُ الله” را و به ما هم گفتهاند «وَأَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ» .
پیامبر(ص) مرکب ارزانی داشت
صفت بعدی، فرمود که وَیَرْکَبُ الْحِمَارَ الْعَارِیَ، پیامبر سوار الاغ برهنه میشد، سوار الاغ برهنه میشد یعنی پیامبر خدا راهب نبود، تارک دنیا نبود، وسیله نقلیه داشت، از امکانات دنیا استفاده میکرد، بعد حمار است، یعنی افتخارش این نبود که وسیله نقلیهاش گران باشد، البته الاغشان پالان هم ندارد؛ یعنی ریاضت میکشیدند. وسیلهشان پر خرج نبود. بالاخره وقتی زندگی انسان در آن رفاه بالا نباشد آدم زودتر رشد میکند. خدا رحمت کند، من دیده بودم رزمندگانی را که بعدها شهید شدند بچهها وقتی میآمدند پشت جبهه مادرانشان خیلی اینها را تحویل میگرفتند ازجمله بهترین تشک و بهترین غذا و …، اینها میگفتند ما روی زمین میخوابیم! چون میترسیدند نماز شب بلند نشوند؛ آنها در چه عالمی، اینها در چه عالمی، ما در چه عالمی؟
پیامبر(ص) با دیگران مهربان و صمیمی بود
«وَیَرْکَبُ الْحِمَارَ الْعَارِیَ»، بعد جالب است میگوید «وَیُرْدِفُ خَلْفَهُ»، یک کسی را پشت سرش سوار میکرد؛ یعنی مهربان بود، با مردم صمیمی بود، خودش را نمیگرفت. تصور کنید، شما موتورگازی سوار بشوید و یک کسی را هم سوار کنید پشت سرتان! پیامبر(ص) شخص اول عالم امکان است. بقیه اگر مقامی داشته باشند میگویند برو کنار، چون میخواهند بگویند ما متفاوت از دیگران هستیم، میخواهند اثبات بکنند، ولی پیامبر قاطی شدن با دیگران افتخارش است، و اصلا دلش نمیآید خودش سواره باشد و دیگران پیاده باشند؛ او سیر باشد دیگران گرسنه باشند. نمایندگانی را انتخاب کنید که چنین صفاتی داشته باشند، اینها لایق هستند؛ کسانی که در این حال و هوا هستند لایق هستند، و حیف این روحیات از دست رفت، اگر آقا این روحیات باشد، هم دنیا داریم هم آخرت، به درد دنیامان میخورد؛
پیامبر(ص) با دلش از دنیا اعراض کرد و همواره یاد آخرت بود
«یَرْکَبُ الْحِمَارَ الْعَارِیَ، وَیُرْدِفُ خَلْفَهُ، وَیَکُونُ السِّتْرُ عَلَی بَابِ بَیْتِهِ»، پرده بر در خانه پیامبر بود، خب پرده که چیز خوبی است، این نشانه حیا و حجاب است، مثل خانههای الآن نیست که تا انتهایش از خیابان دیده بشود. متاسفانه همه چیز دارد اُپن میشود. یک پردهای بر در خانه ایشان نصب بود ولی ایرادش این بود، این پرده رویش عکس بود، پیامبر به یکی از همسرانشان فرموند این پرده را بکن، من نمیخواهم این پرده را ببینم، «غَیِّبِیهِ عَنِّی»، برو در اتاق خودت بزن، «فَإِنِّی إِذَا نَظَرْتُ إِلَیْهِ…»، من به این پرده که نگاه میکنم یاد دنیا و زینت دنیا میافتم. یاد دنیا خوب نیست، یاد دنیا اشتیاق میآورد، یاد دنیا حسرت میآورد، یاد دنیا افسردگی میآورد، برای آن کسانی که ندارند، برای کسانی که دارند فکر میکنند قرار است اینجا بمانند، دلبسته میشوند، و به هر قیمتی میخواهند از این جدا نشوند. کلا یاد دنیا بد است؛ «أَعْرَضَ عَنِ الدُّنْیَا بِقَلْبِهِ»، میگوید پیامبر با دلش از دنیا اعراض کرد و یاد دنیا را میراند، یعنی یک کاری کرد که در زندگیاش یاد آخرت باشد.
خدا رحمت کند، درجاتشان را عالی کند آن شهدایی که قبر کنده بودند برای خودشان و در قبرشان مناجات شعبانیه و نماز شب میخواندند. وقتی آدم به قبرستان میرود یاد دنیا میمیرد؛ وقتی در خانهاش دلش را از دنیا میبَرَد بیرون یاد دنیا را میرانده. بعضیها به زبان میگویند دنیا بد است. یک وقت یک خانم جلسهای یک دختری که هنوز عروس نشده بود میگفت که جهیزیه من باید خیلی ساده باشد، ما اینطور هستیم، من میخواهم مثل حضرت زهرا(س) باشم و …، خلاصه عروس که شد بعد که دیگر شروع کردند به خریدن جهیزیه، دعواها شروع شد، این را چرا برای من نخریدید؟ آن را برای چه برای من نخریدید؟… . بله به ادعا آسان است.
پیامبر(ص) دوست داشت زینت دنیا جلوی چشمش نباشد
أَعْرَضَ عَنِ الدُّنْیَا بِقَلْبِهِ، وَأَمَاتَ ذِکْرَهَا مِنْ نَفْسِهِ، وَأَحَبَّ، پیامبر دوست داشت زینت دنیا جلوی چشمش نباشد، چون اینها روی دل اثر دارد؛ میبینیم یادش میافتیم و وقتی یادش میافتیم میخواهیم. خانمها وقتی کسی جهیزیه برایش درست کردند، دعوت میکنند، نروید نگاه کنید؛ این فرهنگ غلطی است. اینقدر در بازار نروید، پول هم ندارند، در این مغازه میایستند، در آن مغازه میایستند، در هر مغازهای که میروی آن فروشنده فکر میکند میخواهی بخری طفلی، هی امیدوارش میکنند، باز ناامید میکنند، الکی پارچهها را باز میکند، جیبشان خالی است، کیف میکنند از نگاه کردن! «وصف العیش نصف العیش»، ولی این کیف نیست، وقتی میآیند خانه اخمهایشان در هم است، دعوا دارند! اسلام میخواهد دنیای ما شیرین باشد، میخواهد ما افسردگی نگیریم؛ میخواهد ما غصه این چیزها را نخوریم؛ اینها بحثها به درد دنیامان میخورد، اسلام میخواهد آرامش داشته باشیم، میخواهد حرص نباشد در جانمان؛ چون این چیزها که ثروت را زیاد نمیکند، حالا عیبهایش چیست؟ چرا پیامبر دوست نداشت زینت دنیا باشد، فرمود مبادا ریاشی انتخاب کند، ریاش به لباس گران میگویند، لباس فاخر، مبادا فکر کند دنیا جای ماندن است. در ضمیر ناخودآگاه نه سر کلاس درس، سر کلاس درس آدم دو دوتا چهارتا میکند میگوید دنیا جای ماندن نیست، ولی نوع زندگی در ناخودآگاه انسان یک حالتی را شکل میدهد که فکر میکند آدم قرار است بماند اینجا، «وَیْلٌ لِّکُلِّ هُمَزَهٍ لُّمَزَهٍ، الَّذِی جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ، یَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ» ، فکر کرد که پول مانع مرگ میشود، فکر کرد عامل جاویدان شدن است. فوقش میبرند روی تختهای گران بیمارستان رضوی، دو برابر میگیرند ولی اثری ندارد، فوقش این است دیگر، آمبولانسش گرانتر است، تابوتش گرانتر است، قبرش گرانتر است، هیچ اثری ندارد.
پیامبر اکرم(ص) دنیا را از دلش دور و از چشمش پنهان کرد
«وَلاَ یَرْجُو فِیهَا مُقَاماً»، آسیب نگاه کردن این است که آدم فکر میکند اینجا محل اقامت است، مبادا امید به اقامت داشته باشد، خلاصه میگوید أَخْرَجَهَا، دنیا را از جانش بیرون کرد، از دلش دور کرد، از چشمش پنهان کرد، ممکن است بگوییم از دلمان دور است، ولی علامتش این است که از چشممان پنهان هست یا نه؟ بعد حضرت فرمود «کَذلِکَ مَنْ أَبْغَضَ شَیْئاً أَبْغَضَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَیْهِ»، هرکسی چیزی را دوست ندارد، دوست هم ندارد به آن نگاه کند، و دوست ندارد حتی اسمش را ببرند، خوشش نمیآید تعریفهایش را هم بشنود؛ چون این تعریفها در دل او اثر میگذارد.
من اعتقادم این است که هفتاد، هشتاد درصد مشکلات ما به خاطر همین چیزهاست، یعنی از موقعی که این مسابقه دنیاگرایی در مسئولین شکل گرفت، بعد به بدنه جامعه هم سرایت کرد، همه ناراضیاند؛ همه مشکل دارند؛ آمار طلاق میرود بالا؛ دزدی زیاد میشود؛ آدم ربایی و جرم و جنایت زیاد میشود؛ اینها چیزهای سادهای نیست، اینها هم مسائل فرهنگی است، هم سیاسی، هم اجتماعی، هم معنوی؛ اینها روی همه چیز اثر دارد. الحمدلله؛ خدا را شکر میکنیم که خدا پرچم را داده دست کسی که دوست دارد ساده زیست باشد به اندازه توانش، دوست دارد علی وار زندگی کند، این نعمت بزرگی است. حالا که پرچم دست اوست، مسئولین چنین میکنند! اگر خود او هم میدوید وای به حال بقیه. به هرحال حالا در عمل به اینها اول باید خواست، اول باید یک احساس عقبماندگی به ما دست بدهد بعد قدم به قدم شروع بکنیم؛ از یک جای کمی شروع بکنیم، از خدا هم بخواهیم که خدایا حب دنیا را از دل ما بیرون کن تا این جان دادن سخت نباشد؛ البته اگر حب دنیا را خودمان تلاش نکنیم بیرون کنیم، بالأخره بیرون میکنند، کتکت میزنند، بیمزه میشود، بیزار میشود آدم از دنیا، کی؟ وقتی پیر شدیم. زخم معده دارد، مرض قند دارد، چشمهایش نمیبیند، بیزار میشود آدم، ولی چه فایده دیگر حال عمل صالح ندارد، یعنی یک وقتی حب دنیا میرود بیرون که دیگر انسان حال عمل صالح ندارد، خوش به حال جوانهایی که به عشق آخرت زندگی میکنند.
دعای پایانی جلسه
اَلّلهُمَ انا نَسئَلُک و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم الاَعَزِ العَجَّلِ الاَکرَم بِحقِ مُحمَّد و علیّ و فاطِمَه و الحَسَن و الحُسَین، یا الله، خدایا این جلسات را روز قیامت حجتی بر علیه ما قرار مده، حقارت دنیا را به ما بنمایان، تنفر از دنیا و از بندگی غیر خودت را نسیب همه ما بگردان، شیرینی نماز و مناجات و بندگی را به همه ما بچشان، دست همه ما را بگیر، شیطان را از زندگی ما دور کن، خدایا شیطان را از ما ناامید بگردان، آقامان امام زمان را از ما راضی و خوشنود بفرما، ما را مایه شرمندگی و دلشکستگی امام زمان قرار مده؛ خدایا دعاهای امام زمان در حق رهبرمان، در حق کشورمان، در حق جوانهایمان، در حق رزمندههایی که با غربت با سختی الآن در سوریه و عراق در حال جنگ هستند مستجاب بگردان؛ خدایا کفار را منافقین را به جان یکدیگر بیانداز؛ خدایا رعب و وحشت بر دل آنان بیافکن؛ رزمندهها را امیدوار بگردان؛ ایمانشان را قوی بگردان؛ آنها را از امدادهای ویژهات برخوردار بفرما. دعا کنید بعد از هر نماز رزمندههای سوریه و عراق را، حالا ما که نمیرویم، ولی حتما دعا کنید، به شدت آن مقداری که من خبر دارم محتاج دعا هستند؛ چون با غربت دارند میجنگند، به دشمنانشان کمک مادی زیاد میشود، اما اینان در این سرما امکانات کمی دارند، تعدادشان کم است، ولی خدا کمکشان کرده، و کمک خواهد کرد؛ ما هم سهممان حداقل دعا باشد؛ رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ.
شادی ارواح مطهر شهدا و امام شهدا و اموات و حق داران رحم الله من یقرأ الفاتحه مع الصلوات.
اللهم صل علی محمد وآل محمد.