نقش الگو در تربیت

اعوذوبالله من‌الشیطان‌الرجیم
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
درس اخلاق حجت الاسلام و المسلمین استاد نظافت حفظه الله تعالی
موضوع: نقش الگو در تربیت

الحمدُلِلّهِ رَبِّ‌العالَمینَ وَ الصَلاهُ وَ السَّلامُ عَلی سَیدِنا وَ نَبینا مُحَمَد وَ عَلَی آله ‌الطَیّبینَ‌ الطَّاهِرینَ ‌المَعصومینَ وَ لعنه ‌اللهِ عَلی اعدائِهِم أجمَعینَ. رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اِجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصِیراً
یکی از چیزهایی که در تربیت، چه بحث تربیت خودمان، چه بحث تربیت دیگران، نقش کلیدی و اساسی دارد بحث انتخاب اسوه و توجه مدام به اسوه است. چون انسان ذهنش درگیر محسوسات است؛ یعنی نمونه‌ها را تا بهش توجه نکند، نه باورش می‌شود نه انگیزه پیدا می‌کند، نه هدایت می‌شود. باید نمونه را ببیند همیشه، تئوری‌های محض به درد نمی‌خورد. نمونه‌ها! خودمان هم اگر دقت بکنیم می‌بینیم تو زندگیمان آدم‌هایی که باهاشان برخورد کردیم بالأخره اثر زیادی داشتند. هرکس را پذیرفتیم به عنوان اسوه او اثر داشته. ولی اگر مثلا این افراد نبودند، فقط ایده‌ها و حرف‌های خوب مطرح می‌شد، رشد اینقدر حاصل نمی‌شد، یعنی سبک تربیتی اسلام این جوری است که تکمیل می‌کند بین طرح حرف‌های خوب، ایده‌های خوب و ارائه‌ی نمونه‌ها. حالا قرآن داستان‌هایی را که می‌گوید از انبیاء علی نبینا و آله و علیه السلام مربوط به همین است. و جالب است می‌گوید: این نمونه‌ها را ذاکر بهش باشید. یعنی فقط ذکر خدا مطرح نیست. وذکر عبادنا ابراهیم، اسمعیل، اسحاق. خودمان هم الآن می‌بینیم مثلا تو زندگینامه‌ی علماء را که می‌خوانیم خیلی تحت تأثیر قرار می‌گیریم. گاهی، خیلی آدم انرژی می‌گیرد، انگیزه پیدا می‌کند. حالا این‌ها را به عنوان مقدمه‌ای مطرح کردم.
خب حالا، امروز، روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها هم بنا به نقلی هست. خب حضرت زهرا سلام الله علیها هم به عنوان اُسوه مطرح است دیگر. و هم اسوه را باید انتخاب کرد و هم باید بهش مدام توجه، ذاکر بود. در خطبه‌ی ۱۶۰ نهج‌البلاغه داریم که امیرالمؤمنین علیه السلام پیامبر صلی الله علیه و آله را به عنوان اسوه مطرح می‌کند و بعد می‌گوید: اُسوَهٌ لِمَن تَأسّی. هم می‌فرماید: «وَ لَقَدْ کَانَ‏ فِی‏ رَسُولِ‏ اللَّهِ‏ ص کَافٍ لَکَ فِی الْأُسْوَهِ…» یعنی با وجود پیامبر تو اسوه‌ی دیگری نیاز نداری. هرکس خوب است به ایشان اقتدار کرده. یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام به پیامبر اقتدا کرده. حضرت زهرا سلام الله علیها به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اقتدا کرده. و می‌گوید: تأسی کن به پیامبر.
آنوقت به چه جهتی؟
جهات مختلفی دارد. تذکر می‌دهند حضرت، به جهت ساده زیستی‌شان و زندگی به حسب ظاهر پر از سختی و مشقت. دوری از رفاه.
برای چه؟ می‌گوید: زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نشان می‌دهد این‌ها چیز خوبی نیست. چیز ارزشمندی نیست. از باب ضرورت باید بهش توجه کنی، نه از باب اینکه این‌ها هدف است. یعنی به پول و به امکانات و… اولیاء خدا این‌جوری بودند، به این‌ها از باب ضرورت نگاه می‌کردند. منتهی برای بچه‌ی کوچک یک چیزهایی ضرورت است که برای پدرش آن ضرورت نیست. یعنی کشش‌ها فرق می‌کند. توی نامه‌ی ۴۵ هم داریم، امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید: وَ إِنَّکُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِک‏. شما قدرت ندارید. یعنی واقعیت‌ها را هم دیدند خودشان در مقام تربیت ما، گفتند: ما توقع نداریم عین ما باشید، مثل ما باشید. ولی خب باید جهت‌گیری همین باشد، قله همین است، اُسوه همین است. [آدم] هرچه وابستگی‌اش به امکانات کمتر بهتر.
فرمود: وَ دَلِیلٌ لَکَ [عَلَى ذَمِّ الدُّنْیَا وَ عَیْبِهَا وَ کَثْرَهِ مَخَازِیهَا وَ مَسَاوِیهَا إِذْ قُبِضَتْ عَنْهُ أَطْرَافُهَا وَ وُطِّئَتْ لِغَیْرِهِ أَکْنَافُهَا وَ فُطِمَ عَنْ رَضَاعِهَا وَ زُوِیَ عَنْ زَخَارِفِهَا]. زندگی پیامبر عرض شود، پیامبر کفایت می‌کند برای اینکه، برای اسوه داشتن و اسو بودن و دلالت می‌کند بر مضموم بودن دنیا و معیوب بودن دنیا. چیز خوبی نیست. اگر خوب بود به پیامبر می‌دادند. با اشتیاق تمام به دنیا نگاه نکن، اگر نداری با حسرت بهش نگاه نکن. ارزشمند نبود. اگر ارزشمند بود خب به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می‌دادند. [این] دلالت می‌کند بر ضم دنیا، عیب دنیا.
وَ کَثْرَهِ مَخَازِیهَا وَ مَسَاوِیهَا. یعنی مثل، رسوایی زیاد دارد. مثل غذای بدی که آدم‌ها می‌خورند بعد مفتضح می‌شوند ها. دنیا می‌گوید اینجوری است. و مساوی زیاد دارد.
فرمود: إِذْ قُبِضَتْ عَنْهُ أَطْرَافُهَا. [یعنی] از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اطراف دنیا گرفته شد. خب دختر پیامبر هم اینجوری بوده. امیرالمومنین علیه السلام هم اینجوری بوده. خیلی دست و بالشان از این جهت باز نبوده.
بعد می‌گوید به دیگران دادند. وَ وُطِّئَتْ لِغَیْرِهِ. به غیر پیامبر دادند. وَ فُطِمَ عَنْ رَضَاعِهَا. پیامبر از پستان‌ دنیا بریده شد. بچه که عرض شود از شیر مادر تغذیه می‌کند دیگر از غذاهای دیگر محروم است. از آن شیر می‌گیرنش ها، از چیزهای دیگر باید استفاده بکند. تو این عالم خدا خیلی مواهب دارد. از پستان دنیا تا موقعی که آدم می‌نوشد دیگر از آن مواهب دیگر پروردگار نمی‌نوشد. تغذیه‌اش خیلی محدود می‌شود. این‌ها مال خداست، دنیا را خدا آفریده.
وَ زُوِیَ عَنْ زَخَارِفِهَا. می‌گوید زخارف دنیا از پیامبر دور شد. بعد حضرت می‌گوید اگر می‌خواهی یک مثال دوم بزنم، این منحصر به پیامبر اسلام نیست. می‌فرماید: «… وَ إِنْ شِئْتَ ثَنَّیْتُ بِمُوسَى کَلِیمِ اللَّهِ ص حَیْثُ یَقُولُ- رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ وَ اللَّهِ مَا سَأَلَهُ إِلَّا خُبْزاً یَأْکُلُهُ لِأَنَّهُ کَانَ یَأْکُلُ بَقْلَهَ الْأَرْضِ وَ لَقَدْ کَانَتْ خُضْرَهُ الْبَقْلِ تُرَى مِنْ شَفِیفِ صِفَاقِ بَطْنِهِ لِهُزَالِهِ وَ تَشَذُّبِ لَحْمِه»‏ وَ إِنْ شِئْتَ ثَنَّیْتُ بِمُوسَى. مثال بزنم دومی به موسی کلیم‌الله، که در زمان خودش صدرالخلایق بوده دیگر حضرت موسی، از او برتر کسی نبوده. فرمود: حَیْثُ یَقُولُ. می‌گوید خدا نقل می‌کند که موسی می‌گوید: رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ. موسی علی نبینا و آله و علیه السلام می‌گوید خدایا من محتاج آن خیری هستم که برایم بفرستی. یعنی اینقدر حضرت موسی گرسنه بوده و دربه‌در بوده، فقیر بوده، که فرمود موسی محتاج یک قرص نان بود. وقتی که رسید به شهر مَدیَن. تازه با آن ضعف جسمی‌ای که پیدا کرده بود، چون تو این مسیر علف زیاد خورده بود برای اینکه زنده بماند که امیرالمومنین علیه السلام می‌گویند که علف‌ها از توی شکمش دیده می‌شد، با آن ضعف جسمی‌ای که پیدا کرده بود، اما درعین حال وقتی دید یک صحنه ناعادلانه‌ای است، «وَ لَمّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّهً مِنَ اَلنّاسِ یَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ اِمْرَأَتَیْنِ تَذُودانِ قالَ ما خَطْبُکُما قالَتا لا نَسْقِی حَتّى یُصْدِرَ اَلرِّعاءُ وَ أَبُونا شَیْخٌ کَبِیرٌ * فَسَقى لَهُما ثُمَّ تَوَلّى إِلَى اَلظِّلِّ فَقالَ رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ» ﴿قصص‏، ۲۴و۲۳﴾. دید یک عده‌ای دارند گوسفندانشان را آب می‌دهند، بعد دوتا خانم هستند عفیف، محجبه، پاک دامن، نشان می‌داد دیگر، آن‌ها ایستاده‌اند آن گوشه مواظب گوسفندانشان هستند. رفت جلو به آن‌ها گفت شما چه می‌خواهید؟ آن‌ها گفتندکه تا این مردهای نامحرم نروند ماها گوسفندانمان را آب نمی‌دهیم. پدرمان هم پیرمرد است که آمدیم، عذر داریم برای آمدن توی اجتماع، این آیه دلالت می‌کند که زن حضورش در اجتماع دلیل می‌خواهد. نمی‌گوییم نیاید ولی دلیل داشته باشد. و وقتی می‌آید قاطی نشود. و برای حضورش حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام سوال می‌کند. ما خَطْبُکُما. که شما چه می‌خواهید؟ آن‌ها هم عذر موجه دارند. می‌گویند بابامان پیرمرد است، أَبُونا شَیْخٌ کَبِیرٌ. و کیفیت حضورشان هم با حجاب و با عدم اختلاط با نامحرم است. خب حضرت موسی کمکشان می‌کند بعد قرآن می‌گوید می‌آید تو سایه می‌گوید: رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ. من محتاج یک قرص، خیر را امیرالمومنین تفسیر می‌کند. فرمود: وَ اللَّهِ مَا سَأَلَ اللَّهَ إِلَّا خُبْزا. اگر موسی می‌گوید خدایا من محتاج خیری هستم که بفرستی، اولا نفرمود: اُنزُل عَلَیّ خَیرا. گفت: رَبِّ إِنِّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ. یعنی عرض حال کرد. این هم یک مدل دعای لطیف است. دعا دو رقم است، گاهی می‌گوییم بده، گاهی می‌گوییم خدایا ما اینجوری هستیم. عرض حال کرد یعنی درحقیقت منظورش این بود که خدایا بده دیگر. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: موسی منظورش از خیر نان بود.
خب، بعد فرمود می‌خواهی مثال سوم برایت بزنم. «… وَ إِنْ شِئْتَ ثَلَّثْتُ بِدَاوُدَ ص صَاحِبِ الْمَزَامِیرِ وَ قَارِئِ أَهْلِ الْجَنَّهِ فَلَقَدْ کَانَ یَعْمَلُ سَفَائِفَ الْخُوصِ بِیَدِهِ وَ یَقُولُ لِجُلَسَائِهِ أَیُّکُمْ یَکْفِینِی بَیْعَهَا وَ یَأْکُلُ قُرْصَ الشَّعِیرِ مِنْ ثَمَنِهَا»، حضرت داوود علی نبینا و آله و علیه السلام که می‌دانید جزء پیامبرانی است که به حکومت رسیده دیگر. صاحب‌المزامیر بود، یعنی یک وسیله‌ای داشت که این زبور را که ادعیه‌ی کتاب دعا بوده، با آن عرض شود می‌خواند، بعضی‌ها گفتند فلوت داشته دیگر حالا، بالأخره، نغمه‌اش هم که اینقدر قشنگ بوده، نغمه‌ی داوودی که وقتی ایشان می‌خوانده پرنده‌ها دور وبر محرابش جمع می‌شدند، پرندگان وحشی می‌آمدند گوش می‌دادند. و خدای متعال، و کوه‌ها و حیوانات وحشی و پرنده‎ها همه سبحان‌الله می‌گفتند. همه به وجد می‌آمدند. که خدایای متعال فرمود: یا جِبالُ أَوِّبِی مَعَه‏…، خب حالا این داوود با این عظمت مقام معنوی‌اش و مقام مادی‌اش که حاکم بوده، بعد بنابر مضموم بعضی از روایات عیبش همین بوده که از بیت‌المال استفاده می‌کرده. و خدای متعال به داوود کمک کرد که دیگر سربار بیت‌المال هم نباشد. چکار کرد؟ آهن را برایش نرم کرد که تو قرآن می‌گوید: «وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ مِنّا فَضْلاً یا جِبالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَ اَلطَّیْرَ وَ أَلَنّا لَهُ اَلْحَدِیدَ» (سباء، ۱۰). بعد زره می‌بافت، می‎گوید مثل شمع بوده آهن تو دستش. زره می‌بافت و بعد هم می‌گفت چه کسی این زره را برایم می‌فروشد. اینجا دارد می‌گوید که از عرض شود از درخت خرما لیف درست می‌کرد. فَلَقَدْ کَانَ یَعْمَلُ سَفَائِفَ الْخُوصِ بِیَدِهِ وَ یَقُولُ لِجُلَسَائِهِ أَیُّکُمْ یَکْفِینِی بَیْعَهَا. چه کسی این را برای من کفایت می‌کند که بفروشد و می‌رفت وَ یَأْکُلُ قُرْصَ الشَّعِیرِ مِنْ ثَمَنِهَا. و از پول آنها قرص جوى براى خوردن فراهم مى‏آورد. آقا پیامبر خدا بود، باید به این‌ها هم دقت بکنیم. این هم یک نکته‌ای است. حالا ما که پیامبر نیستیم باید مباحثه کنیم، باید مطالعه کنیم، این فضیلت نیست برای ما که درسمان را ول کنیم بگوییم ما شهریه نمی‌خواهیم بگیریم. ولی اگر توانستیم یک روز نگیریم فضیلت است. به شرطی که به خدمتمان لطمه وارد نکند، از این استفاده می‌شود. اگر شهریه نگرفتن به خدمت لطمه وارد نمی‌کند فضیلت است. ولی اگر به خدمت لطمه وارد می‌کند فضیلت نیست. می‌گوید آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بخیل نیست، می‌گوید تو بخور ها، [ولی]کار [هم] بکن. مهم نیست، عیب این است که آدم کار نکند. وقت هدر بدهد. درس نخواند، ولی سوار بیت‌المال شدن هم فضیلت نیست. ما آمدیم یار امام زمان باشیم، نه بار. و وقتی باریم که شهریه بگیریم و خدمت نکنیم، این بار است دیگر شاخ و دم ندارد. و آدم غصه می‌خورد که ممکن است، ممکن است که قطعی است، که بگویند اینقدری که ما پول می‌دهیم گرچه زیاد نیست ولی اینقدر خروجی، چندتا طلبه داریم تو کل جهان تشیع شاید نزدیک ۲۰۰ هزار شاید بشود دیگر. به ۲۰۰ هزار نفر داریم شهریه می‌دهیم. خروجی‌اش به اندازه‌ی ۲۰۰ هزار نفر هست؟ به هرحال قال الصادق علیه السلام:«مَلْعُونٌ مَنْ أَلْقَى کَلَّهُ عَلَى النَّاس‏» هر کس بار زندگى خویش را بر دوش دیگران نهد ملعون است. (کافی ج۴، ص۱۲). آویزان بودن به بیت‌المال فضیلت نیست، غنیمت نشماریم. هرچه کمتر. آن را دیگر خدا باید لطف بکند. حالا خدا برای ما نمی‌کند. اینکه باز بعضی‌ها می‌گویند ما، خیلی مقدس می‌شوند می‌گویند: ما می‌رویم کار می‌کنیم ها عرض شود خدمت شما که شهریه مصرف نکنیم، این از آن طرف افتاده چون وقتت مال امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. بیخود می‌کنی که بروی پول دربیاوری. بیعت کردی همه‌ی وجودت را دادی به امام زمان، آقا هم تأمین می‌کند نوش جانت. ولی به شرطی که کار بکنی عیب از این است که کار نکنی.
خب، حالا انتظاراتش هم آدم نباید راه بدهد در این مسیر، انتظار زندگی مرفه را نباید داشته باشد. بعد می‌گوید اگر می‌خواهی مثال بزنم درمورد عیسی، او هم همینجوری بوده. [می‌فرماید: وَ إِنْ شِئْتَ قُلْتُ فِی عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ع فَلَقَدْ کَانَ یَتَوَسَّدُ الْحَجَرَ وَ یَلْبَسُ الْخَشِنَ وَ یَأْکُلُ الْجَشِبَ وَ کَانَ إِدَامُهُ الْجُوعَ وَ سِرَاجُهُ بِاللَّیْلِ الْقَمَرَ وَ ظِلَالُهُ فِی الشِّتَاءِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا وَ فَاکِهَتُهُ وَ رَیْحَانُهُ مَا تُنْبِتُ الْأَرْضُ لِلْبَهَائِمِ وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ زَوْجَهٌ تَفْتِنُهُ وَ لَا وَلَدٌ یَحْزُنُهُ وَ لَا مَالٌ یَلْفِتُهُ وَ لَا طَمَعٌ یُذِلُّهُ دَابَّتُهُ رِجْلَاهُ وَ خَادِمُهُ یَدَاه‏] فَلَقَدْ کَانَ یَتَوَسَّدُ الْحَجَرَ. پیامبر خدا در زمان خودش سرآمد بوده بالشش سنگ بود. وَ یَلْبَسُ الْخَشِنَ. لباسش پشمی بود که بدن اذیت می‌شد. وَ یَأْکُلُ الْجَشِبَ. جشب به غذای ناگوار می‌گویند [مانند] نان خالی و خشک از گلو پایین نمی‌رود. وَ کَانَ إِدَامُهُ الْجُوعَ. خورش حضرت عیسی گرسنگی بود. یعنی چه؟ معنا کنید. بعضی‌ها گفتند، توجیهات متعددی شده، گفتند آقا خورش غذا را لذیذ می‌کند، چون حضرت عیسی نمی‌خورد، نمی‌خورد، نمی‌خورد تا گرسنه می‌شد، خوب که گرسنه می‌شد نان خالی می‌خورد. وقتی گرسنه‌ای نان خالی خوشمزه‌ترین غذاست. حتما تو زندگیتان دارید نمونه‌هایی که گرسنه بودید و هیچی هم نبوده، نان خالی چقدر مزه دارد. اصلا خدای متعال زندگی را که پر فراز و نشیب می‌کند، برای این است که بهت لذت بدهد. یعنی لذت مادی مومنین اینجوری است. وقتی که می‌گوید: «ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ اَلْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ» (حجر، ۳). ولشان کن بچرند، بهره‌مند بشوند، آن‌ها به اندازه‌ی مؤمنین لذت نمی‌برند، چون زندگی‌شان یکنواخت می‌شود. الآن من تو خانه گاهی دیدم، گاهی نان که می‌آورم بچه‌ها می‌افتند سرش هرچه مامانش می‌گوید نخور، خب غذا پخته بنده‌ی خدا، دیگر این حالیش نمی‌شود بچه است، اینقدر خوشمزه است این نان برایش. حالا همین بچه وقت‌های دیگر بهترین غذا را بهانه می‌آورد. بعد بزرگ‌ترها خوب می‌فهمند می‌گویند این سیر است. اگر گرسنه بود بهانه نمی‌آورد. نان خالی را وقتی گرسنه است می‌افتد بهش، مهلت نمی‌دهد؛ با ولع می‌خورد، غذای آماده را بهانه می‌آورد. آنجا سیر است، اینجا گرسنه است. این است که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: تا گرسنه نشدی غذا نخور. از آن طرفش هم بعضی‌ها گفتند، این مال این بود. گفتند: حضرت عیسی خودش را سیر نمی‌کرد. این إِدَامُهُ الْجُوعَ، خورش‌اش گرسنگی است. یعنی غذایش با گرسنگی همیشه آمیخته بوده. آقا یک تجربه است انصافا. اگر توانستید در جوانی مسأله خوردن را حل کنید بخش مهمی از مشکلات یکجا حل شده. می‌گویند یک ریگی را از کفشت دربیاور، آخه گاهی آدم یک ریگی تو کفشش است بعد همینجوری با همان راه می‌رود، هی تا ریگ می‌آید زیر پاش یک تکان می‌دهد این ریگ می‌رود کنار، باز یکم می‌رود جلو خب، باز ریگ می‌آید زیر پاش. آقا ریگ را یک لحظه درش بیاور دیگر. حالا آقا مسأله‌ی اسارت به شکم را حلش کن بعد ببین چه مسائلی با هم یکجا حل می‌شود. یکیش این است که آقا عمر شما برکت می‌کند. اگر کسی بتواند این را حلش بکند، البته از آن طرف نیفتد که غذا نخورد بعد نیازهای بدنش تأمین نشود. ولی زیاد اگر بخورد آدم، عمر برکت نمی‌کند. چرا؟ چون فرمود: لا تأکلوا کثیرا و تشربوا کثیرا …، زیاد خوردن، آب می‌خواهد، آب خواب می‌خواهد، خواب هم افسردگی می‌آورد، یعنی از خواب هم که بیدار می‌شوی تازه ملولی. شما امتحان کنید، اگر یک روز غذا نخورید ظهر، یا غذای عرض شود چرب نخورید و زیاد نخورید ببینید چه بعدازظهر بانشاطی دارید. و حالا شما اگر غذا بخوری و به قرآن عمل کنید، یکی می‌گفت قرآن گفته: کلوا ما استطعتم!. راست می‌گوید هم مَستَطَعتُم داریم تو قرآن هم کُلُوا داریم. ولی این دوتا کنار هم نیست. گفته: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اِسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ…» (انفال، ۶۰)، بعد یک جا هم گفته: «…کُلُوا وَ اِشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اَللّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِی اَلْأَرْضِ مُفْسِدِینَ(بقره، ۶۰) [عمل صالح انجام دهید]. حالا اگر عمل کنید یک روز به کلوا ما استطعتم!، بعد ببینید چه بعدازظهر بدی دارد آدم.
خود بنده دیشب مطالعاتی بود که دیگر تا یک نخوابیدم، بعد صبح دیدم امروز نمی‌شود واقعا اینجوری، بعد از همین تکنیک استفاده کردم. به لقیمات اکتفا کردم الآن نشاط دارم. گرسنه هم هستم ولی نشاط هست. حالا ما که افراط نمی‌خواهیم بکنیم، اصلا مرد این کارها هم نیستیم، عرضه‌اش را هم نداریم. تو خوردن افراط نکنید، بعد برای نماز شب در روایت داریم که شیطان که نمی‌تواند به مومن بگوید نماز شب نخوان، لج می‌کند باهاش، درست. هیچکدام از ما نمی‌گوییم نمی‌خواهم بخوانم، این شیطان می‌گوید نه تو می‌خواهی نماز شب بخوانی ولی می‌گوید یک لقمه بیش‌تر بخور. باز یک لقمه دیگر، یک لقمه دیگر، یک لقمه دیگر، کارت را می‌سازد. بیدار می‌شوی سنگینی باز می‌افتی. اگر دیگر زور بزنی بروی وضو بگیری، باز سر نماز همینجور چرت می‌زنی، چه نمازی است، خاطرات زیبایی از نماز شب نداری! وقتی خاطرات زیبایی نداری، دفعه‌ی بعد باز نمی‌رود آدم طرفش. اینکه توی دعای خمسه عشر داریم: أذِقنى حَلاوَهَ ذِکرکَ‏. بچشان به من [شیرینی] یادت را، چون بچشانند دیگر آدم ول نمی‌کند. مثل بچه‌ها دیدید یک دفعه بستنی خورده دیگر ول نمی‌کند. یک خاطره خوشی؛ آی آن غذا را بخوریم، آنجا برویم. بچشانند اینجوری می‌شود. خب آقا این غذا پس با عمرمان ارتباط دارد، با سرزندگی و سرحالی و نشاط ارتباط دارد، با مناجات و عبادت ارتباط دارد. با فهممان ارتباط دارد. با صرفه جویی ارتباط دارد. آقا، بالأخره اگر [حلاوه ذکر خدا را] نداری خب کم‌تر بخور، ولی به خانمت نگو کم‌تر بخور. مراعات دیگران را بکنید. در رابطه با خانم‌ها بگذارید از شما یاد بگیرند، نه از شما بشنوند. متوجه‌اید؟ اول خودمان عمل کنیم بعد تو اعمالمان اگر دیدند اینجوری بهتر است. آنوقت حالا این گفتار ما با عمل ما چون آمیخته می‌شود اثر می‌گذارد. حالا یک وقتی باید یک چندتا نکته درمورد ارتباط با خانم‌ها عرض بکنم خدمتتان، به هرحال می‌گوید: کَانَ إِدَامُهُ الْجُوعَ وَ سِرَاجُهُ بِاللَّیْلِ الْقَمَر. چون هزینه داشته چراغ داشتن، یک دوره‌ای نفت بوده، یک دوره‌ای با پی گوسفند بوده، ماده‌ی[مورد استفاده برای روشنایی] زمان حضرت عیسی نمی‌دانم چه بوده، ولی هزینه نمی‌پرداخته برای روشنایی، از نور ماه استفاده می‌کرده.
ظِلَالُهُ فِی الشِّتَاءِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا، سایبانش زمستان مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا بود یعنی خانه به دوش بوده، یعنی خانه‌ی ثابتی نداشته. میوه‌اش چه بوده؟ باغ داشته، ویلا داشته؟ نه،
وَ فَاکِهَتُهُ وَ رَیْحَانُهُ مَا تُنْبِتُ الْأَرْضُ لِلْبَهَائِم‏، همان چیزهایی که حیوانات از زمین می‌خوردند، سبزی‎ها را ایشان هم می‌خوردند.
وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ زَوْجَهٌ تَفْتِنُه‏، زن هم نداشته، وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ زَوْجَهٌ تَفْتِنُه‏، تنها ایشان مجرد است؟ (نه استاد). همسری نداشته که او را به فتنه بیندازد، چون زن وسیله‌ی گمراهی هم هست وسیله‌ی بهشتی شدن هم هست، هردوش است، اشتباه نکنید. نعم‌العون علی طاعت‌الله بودند حضرت زهرا سلام الله علیها برای امیرالمومنین علیه السلام.
وَ لَا وَلَدٌ یَحْزُنُه‏، اگر یک وقت بچه دار نشدی غصه نخور، اگر بهت زن ندادند بگو ما شدیم مثل حضرت عیسی و حضرت یحیی علی نبینا و آله و علیهم السلام، دوتا پیامبر که ازدواج نکردند، همین دوتا هستند، دیگر هم داریم؟ ظاهرا حضرت یحیی و حضرت عیسی بودند که خب شرایط برایشان فرآهم نشده، نه اینکه، الگو از این جهت الگو نیست. می‌خواهد بگوید اگر بهت ندادند غصه نخور بهتر. یک روایت داریم از امام باقر علیه‌السلام به جابر، فرمود: پنج چیز را غنیمت بشمار، یکی اینکه اگر خواستگاری رفتی بهت زن ندادند بگو بهتر. بعد اگر ازدواج کردی از قضا بچه دار نشدی، هی تو سر زنت نزن، جوانمرد باش این زن را نگه دار. زکریا پیرمرد بود بچه دار نشده بود، زنش را نگه داشت، و خدا از همان زن پیر به این پیرمرد بچه داد. نخواسته خدا، چون می‌گوید وَ لَا وَلَدٌ یَحْزُنُه، عیسی بچه هم نداشت که او را غمگین کند بهتر، برای بچه غصه نمی‌خوری برای بچه‌های اسلام غصه می‌خوری، هرکی بچه ندارد، بقیه بچه‌اش هستند دیگر، روحانی اینجوری است. جوان‌های جامعه فرزندانش هستند.
– حاج آقا ببخشید، از چه باب می‌گویند رفتی خواستگاری جواب ندادند ناراحت نشوی؟
از این باب که بابا مثل اینکه پول گیرت نیامد خب پول مسئولیت دارد. زن آره.
بله، خیلی‌ها با زن‌هاشان رفتند جهنم. یک آزمایش سنگینی است، متوجه‌اید؟ مثل پول است، همان‌جا دارد که اگر از تو مشورت نگرفتند ناراحت نشو، بهتر! چون شما مثلا فرض کن دوتا آخوند کنار هم واستادین، می‌روند از او سوال می‌کنند، تو دورت خلوت است. ازش دارند سوال می‌کنند بعد جواب این سوال‌ها را باید روز قیامت بدهد. اگر اشتباهی مشاوره بدهد، پدرش را درمی‌آورند. گمراه کرده مردم را. یعنی آقا نگاه دنیوی نداشته باش. البته وظیفه دارد آدم به خواستگاری برود ولی ندادند، ببینید آقاجان دین آموزش‌هایی به ما داده که ما از پا درنمی‌آییم، بن بست نداریم، خودکشی نمی‌کنیم، عزا نمی‌گیریم، همه‌اش بلدیم یک راه در رویی دارد. اگر دادند می‌گوید از این طریق برو، اگر ندادند می‌گوید از آن طریق برو. ایستایی معنا ندارد، توقف [معنا] ندارد.
وَ لَا مَالٌ یَلْفِتُه‏، مال هم نداشت که ذهنش را مشغول بکند، در ابتدای جوانی تا جایی که امکان دارد دنبال پول نروید. عمرتان را به پول نفروشید. خدا فرمود: متقین می‌گویند نه، بعد دنیا دنبالشان می‌آید. تو خطبه‌ی متقین داریم، تعبیرش یادم نیست چیست که، أَرَادَتْهُمُ الدُّنْیَا فَلَمْ یُرِیدُوهَا وَ أَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أَنْفُسَهُمْ مِنْهَا، وقتی می‌گویی «نَه» دنیا می‌آید دنبالت، مثل سایه است. بچه بودیم دنبال سایه‌مان می‌دویدیم و از آخر نمی‌رسیدیم، بعد که پشت می‎کردیم می‌دیدیم سایه دارد دنبالمان می‌آید، ما می‌رفتیم دنبالش، بعد می‌دیدیم دارد در می‌رود. بازی‌هایی که با سایه‌مان[می‌کردیم]، یادتان هست، چه درگیری‌هایی داشتیم با این سایه‌مان. دقیقا همینجوری[است] شما بدوی [دنیا] فرار می‌کند، متقین اینجوری هستند. بعد که می‌گویی نمی‌خواهم بعد می‌دود دنبالت. عمرتان را به پول نفروشید. پول گیر می‌آید، عمر گیر نمی‌آید. پول به اندازه‌ای که زمین گیر نشوی. آینده را به خدا بسپار، یعنی به امام زمان عجل الله تعالی فرجه بسپار، تو سرپرست داری آقا، طلبه‌ها به طور ویژه سرپرست دارند. همه دارند، خدا سرپرست همه است. ولی خدا به بقیه می‌گوید کار کنید، به بقیه می‌گوید کار کنید. طلبه پولش باید در مسیر علمش باشد، یعنی یا تحقیق می‌کند، یا تدریس می‌کند، یا عرض شود خدمت شما منبر می‌رود، تو این مسیر اگر شد خوب است. اینکه من بزنم بروم تو یک خط دیگر، چه شد؟ هیچ چیز جای عمر را نمی‌گیرد. [یَا أَبَا ذَرٍّ]، کُنْ عَلَى عُمُرِکَ أَشَحَّ مِنْکَ عَلَى دِرْهَمِکَ وَ دِینَارِک‏. برای عمرت می‌گوید بخیل‌تر باش از آن بخلی که نسبت به سکه‌های طلا داری، نسبت به نقره داری، درهم و دینار. درهم و دینار نقره و طلا بوده دیگر، نسبت به نقره و طلا چه حسی داری؟ عمر گیر نمی‌آید بعدا، پول گیر می‌آید. جوانیت رفت، حافظه‌ات ضعیف شد، دیگر گیر نمی‌آید، ولی پول امیدش هست. عمر امید بازگشت ندارد، پولی که نداری امیدش هست. لذا برای پول به اندازه‌ای که دیگر زمین گیر نشویم، مثل حضرت عیسی، کارش را انجام می‌داده، زمین گیر نمی‌شده.
[سوال؟]
– استاد ببخشید تعبیر دنیا مثل سایه است، تعبیر امام است؟
نه، من تشبیه کردم. ندیدم، شاید هم هست. نه، تمثیل من است.
خب، پس مال نداشت. مال نگهبان می‌خواهد، یادتان هست توی بیان حضرت به کمیل فرمود: «….یَا کُمَیْلُ الْعِلْمُ خَیْرٌ مِنَ الْمَالِ الْعِلْمُ یَحْرُسُکَ وَ أَنْتَ تَحْرُسُ الْمَالَ وَ الْمَالُ تُفْنِیهِ النَّفَقَهُ وَ الْعِلْمُ یَزْکُو عَلَى الْإِنْفَاقِ الْعِلْمُ حَاکِمٌ وَ الْمَالُ مَحْکُومٌ عَلَیْه»‏. مال حفاظت می‌خواهد، نوکر می‌خواهد. علم می‌شود نوکر آدم. برای مسیری که انتخاب کرده‌ایم، قدرش را بدانیم. مال محکوم است، علم حاکم است. علم می‌گوید مال را اینجوری مصرف کن، علم حاکم است، علم نوکر است. بعد تو با این هیکلت و با این شأنت باز می‌خواهی نوکر مال بشوی؟ پس بنده، هرچه کمتر نوکر مال بشود آدم، بالأخره یک وسیله داری باید حفاظت کنی ازش دیگر نه؟ چیست مثلی که می‌گوید: “هرکه خر ندارد از کاه و جویش خبر ندارد.” می‌گوید آقا غصه نخور، اگر او ماشین دارد، خب بعد باید به فکر روغنش هم باشد، و خیلی دردسرهای دیگر هم دارد. داری باز اینجوری استفاده بکن، نداری اینجوری خودت را دلداری بده برو جلو.
وَ لَا طَمَعٌ یُذِلُّه‏، حضرت عیسی، می‌گوید طَمَعی نداشت که او را ذلیل کند. این هم تو طلبگی خیلی مهم است. آقا مواظب اطرافیانتان باشید. چندتا نیاز برای طلبه اوجب است، برآورده شدنش، نیازهای قلبی‌اش جزء مهم‌ترین نیازهایش استغناء است، یعنی بابات پولدار است اصلا انگار فقیر است. ول کن. حسابی رو پول بابات نکن. باجناقت دارد، داداشت دارد، …طمع نداشته باش به مال دیگران، طمع ذلیلت می‌کند و کسی که ذلیل است، دیگر مربی نمی‌تواند باشد. یعنی کسی که تو چشم‌ها خار است مربی نخواهد بود، هادی نخواهد بود، دستگیر نخواهد بود. تحویلش نمی‌گیرند. اگر محترمانه دادند، اول ناز می‌آوریم بعد هم می‌گیریم که دلشان نشکند. طمع ذلیل می‌کند آدم را. وَ لَا طَمَعٌ یُذِلُّه، می‌گوید طمعی که ذلیل کند ندارد. بله[البته] به خدا می‌گوییم: خدایا به تو طمع داریم. چشم امیدمان به توست.
دَابَّتُهُ رِجْلَاه‏، وسیله‌ی نقلیه نداشت، دوتا پایش[وسیله‌ی نقلیه‌اش بود!]. پیاده روی، آقا وقت می‌گیرد! چطور ورزش وقت نمی‌گیرد؟، خب این، همان است. اصلا گاهی خیلی عجیب هستیم. یک بنده خدایی می‌گفت این نان‌ها خمیر است، گفتم چطور همین‌ها را اگر شیرینیش بکنند، بدتر از این شیرینی را می‌خوری، خداییش ها، این شیرینی‌ها همه‌اش خمیر است. شیرینی است، اینجا خوشمزه است، آنوقت عیب ندارد. خب پیاده روی کن مرد حسابی، همان ورزش است دیگر، به ویژه اگر یکم شتاب باشد تو پیاده روی، لف لف ندهد آدم، کمی تندتر برود، همان حالت ایجاد می‌شود. نداری، خب صرفه جویی می‌کنی. بن بست نداریم. داریم عیب ندارد استفاده می‌کنیم، اتفاقا آقا ماشین آنقدر استرس دارد، یعنی عصرِ سرعت گرفتاری‌های خاص خودش را دارد. شما وقتی ماشین داری، به بهانه‌ی ماشین مس، مس، می‌کنی! خب، اینجوری فرض کن، بعد سوار ماشین می‌شوی و می‌خواهی که یک ربع دیگر برسی، می‌بینی که ترافیک است، یا علی، قول هم دادی. ولی پیاده روی ترافیک ندارد که همان محاسباتی که می‌کنی درست از کار درمی‌آید. پس اگر ماشین نداری تو ذهنت با خودت این ارزیابی‌ها را بکن، بگو خدا را شکر. دیشب داشتم می‌رفتم یک مجلسی و جا پارک پیدا نمی‌شد، صاحب مجلس قبلی ما او هم آمد همراه ما، دفعه‌ی قبل او می‌آمد دنبالم، بعد با خودم گفتم که این الآن همینجور میگه عجب راننده‌ای است، این آخوند، ماشین دارد به ما می‌گفته بیا دنبالم! بعد دیدم خوب شد خدا درست کرد، بهش گفتم آقا ببین منبری ماشین داشته باشد چقدر دردسر است. الآن کسی این ماشین را از ما تحویل بگیرد، مردم هم معطل ما هستند، یعنی بهش فهموندم، آقا ما [خسیس] نبودیم که بخل بورزیم. ماشین دارد منبری، با ماشین خودش می‌آید دردسرهایی هم دارد. الآن جا پارک پیدا نمی‌کنیم! وزر و وبالمان شده، اگر کسی ما را آورده بود، ما ول می‌کردیم می‌آمدیم داخل. می‌خواهم بگویم در هر جنبه‌اش یک جور است دنیا آقا. نداری سعی کن آن وجه مثبتش را ببینی. خانه‌ی کوچک داری، خب خانه‌ی بزرگ داری باید مهمان دعوت کنی، تکلیفت است دیگر. خب مهمان دعوت کنی باید پذیرایی کنی. کلی باید وقت بگذاری، الآن وقت مهمانی دادن نیست. تو این ثواب را ولش کن، آنقدر علم ثواب دارد و آموزش دادن ثواب دارد، حالا ثواب مهمانی دادن را بعد‌ها ان‌شاءالله خدا بهت خواهدداد. دقت می‌کنید چه دارم می‌گویم؟ یعنی تو هر وضعیتی هستی ببین وجه مثبتش چیست؟ خوشبین باش به پروردگار.
بعد فرمود: ُ وَ خَادِمُهُ یَدَاه‏، حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام خادمش دو دستش بود. زنت ظرف‌ها را نشسته، خودم می‌شورم، مگه چلاقیم ما؟ خانم لباس‌های ما را می‌شوری یا نمی‌شوری؟ می‌گوید می‌شورم، خب شما لطف می‌کنی البته. من یک وقت لباس‌هایم دیر شد، همان اول ازدواج گفتم: شما می‌خواهی لباس بشوری یا نه؟ گفت: بله، گفتم: شما اگر نشوری من مشکلی ندارم، خودم رخت‌هایم را، من مجرد بودم تو حجره لباس‌هایم را می‌شستم و [البته] تنظیم می‌کردم، همینجوری هم بود، یعنی درس می‌خواندم لباس‌هایم جمع می‌شد، درس می‌خواندم. بعد تفننا، یک دانه پیراهن می‌شستم. می‌گذاشتم آن بالا، بعد می‌رفتم مطالعه می‌کردم، چون یکسره که مطالعه که آدم نمی‌تواند بکند دیگر نه؟ نیم ساعت اول آدم خوب مطالعه می‌کند. نیاز به تفنن دارد. فکر نکنید مطالعه دو ساعت پیوسته خوب است. باز مطالعه می‌کردیم، حالا برو یک زیرپوش بشور. باز می‌گذاشتیم، باز می‌گفتم بدو ببینم تو کتابخانه سر مطالعه‌ات، باز مطالعه می‌کردیم، خب حالا برو یک جفت جوراب بشور. گفتم ما می‌توانیم تنظیم کنیم، ما مشکلی نداریم، ولی بدان بعدا وقت ندارم ببرمت مهمانی ها، وقت کم می‌آورم، خودت می‌دانی من به شما تحمیل نمی‌کنم. گفت: نه بابا ما که افتخار… گفتم: خلاصه زندگی خدا گفته: مودهً و رحمهً، ما دعوا نداریم، دوستی این است. طبیعی است دیگر، طبیعی‌اش اینجوری است، خب اگر تو بار داخل منزل را برداری، ما یک وقت پیدا می‌کنیم، یک الطاف دیگری هم ما داشته باشیم. منظور اینکه تو هر صورتش استفاده بکن. اگر این می‌شوید بگو تشکر ممنون. اگر نشست، بگو خب نمی‌شوری، تکلیف خودمان را بدانیم ما خودمان تنظیم می‌کنیم. زمانمان رامدیریت می‌کنیم. این دعا، خَادِمُهُ یَدَاه. مربی باید اینجوری باشد، توقع بیگاری کشیدن از زنش نداشته باشد. من خودم خادم هستم، من روی پای خودم می‌ایستم. ولی طبیعی است دیگر، بعد خدمت‌هامان به خانواده‌مان کم‌تر می‌شود. طبیعتا وقت نمی‌کنیم. نه اینکه بخواهیم لج و لجبازی دربیاوریم. به هرحال امروز شهادت حضرت زهرا سلام‌الله علیها است، دقت بکنید، خدا، اگر ندارید شما را تحقیر نکرده، امیرالمؤمنین علیه السلام می‌گوید که خدا پیامبرش را تحویل گرفته؛ اکرمه الله، اگر بگویی که خدا پیامبرش را خار کرده که می‌گویی، پس بدان دیگران را تحویل نگرفته خدا اگر وضعشان خوب است. آن‌ها مسئولیتشان سنگین است.
ان‌شاءالله که خدای متعال به زندگی ما به عمر ما برکت کرامت بکند و به هرحال اینجوری بودند، حالا زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها را مطالعه بکنید، بخش زیادی از خدمات این‌ها و نورانیت‌هاشان، به‌خاطر همین ساده زندگی کردنشان بود. دیگر حالا وقت نیست ارتباط‌هاشان را بگویم، ولی همین ساده زندگی کردن سبب شد انفاق بکنند، سبب شد کمک بکنند، سبب شد دل‌هایی را با خدا آشتی بدهند. خدایا به حق محمد وآل محمد مهر دنیا را از دل ما بیرون کن، محبت خودت را در دل ما روزافزون کن، حقارت دنیا را، کوچکی دنیا را به ما بنمایان، تنفر از گناه را روزی ما بگردان، در مسیر طلبگی در جهت یاری امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بر دستان ما، بر زبان ما، بر قلم ما، به فکر ما، خیرات ماندگار جاری بگردان.
اللّهمَ‌ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّل فَرَجَهُم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *