بسم الله الرحمن الرحیم
درس اخلاق حجت الاسلام و المسلمین نظافت زیدعزه
موضوع: اخلاق اجتماعی و شیوهی برخورد با همسر
خب یکی از بحثهای بسیار بسیار مهم بحث اخلاق اجتماعی و شیوهی برخورد با بندگان خداست، که دقیقا با اخلاق فردی پیوند میخورد. یعنی من در زندگی دنبال چه هستم؟ هدف متعالی چیست؟ گفتند: آقا انسان به خدا نزدیک بشود. خب وسیله قرب به خدا چیست؟ نماز است درست. «الصلاه قربانُ کل تَقیّ، نماز وسیلهی تقرب است.» حالا ارتباط با انسانها هم میتواند وسیلهی تقرب باشد، ارتباط صحیح با انسانها میتواند آدم را به خدا نزدیک کند، میتواند انسان را از خدا دور کند، و این از نماز هم به یک معنا حساستر است. برای چه از نماز حساستر است؟ برای اینکه توی ارتباط با خدای متعال اگر کم بگذاری سروکارت با خداست. ولی تو ارتباط با مردم اگر کم گذاشتی، خدایی نکرده ظلم کردی حقش را ادا نکردی، سروکارت با خلق حقیر فقیر _عرض شود_ بخیل[است،] و این آدم روز قیامت نمیگذَرَد. انسانها ماهیّتشان این است؛ که روز قیامت خدای متعال میگوید: یُبَصَّرُونَهُمْ یَوَدُّ اَلْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدِی مِنْ عَذابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ * وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِیهِ * وَ فَصِیلَتِهِ اَلَّتِی تُؤْوِیهِ * وَ مَنْ فِی اَلْأَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ یُنْجِیهِ ﴿سوره معارج، آیات ۱۱تا۱۴﴾ ببینید انسان چقدر خودخواه است، حاضر است، _ یَوَدُّ اَلْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدِی مِنْ عَذابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ_، همهی فرزندانش، صاحِبَتِهِ، زنش، فَصِیلَتِهِ، قبیلهاش، أَخِیهِ، برادرش، قبیلهاش، مَنْ فِی اَلْأَرْضِ جَمِیعاً، حاضر است همه را فدا کند تا خودش نجات پیدا کند! شما از چنین انسانی روز قیامت توقع داری ببخشد، توقع داری بگذرد، نمیگذرد. لذا رابطهی با خلق خدا بسیار بسیار حساستر از نماز است. خیلی اهمیت دارد. چون بنده اگر غیبت بکنم هم باید از خدا طلب مغفرت بکنم هم باید آن طرف را راضی بکنم، سروکارم با دو نفر است. ولی در نماز سروکارم فقط با خداست. روزه نگرفتی سروکارت فقط با خداست. لذا این بحث اخلاق اجتماعی بسیار بسیار اهمیت دارد، به ویژه که اصلا موضوع کار ما آدمها هستند. در قضیهی شأن طلبگیمان هم همین است، اصلا میخواهم با آدمها کار بکنم. مثل اینکه مثلا فرض کنید یک کسی نجار باشد ولی چُلاق باشد خب نمیتواند اَرّه کند، تو اصلا موضوع کارَت این است که باید با اَرّه سروکار داشته باشی، ابزار کارَت است. و رفقا ما در اخلاق اجتماعی بسیار ضعیف هستیم. اصلا عمدتا نیروهای مذهبی، تو نیروهای مذهبی باز آخوندها از همه ضعیفتر! حالا این خودش باید تحلیل شود علتش چیست؟! و شما میبینید بقیه اینطور نیستند، بهائیها آدمهای خوشخُلقی هستند، مسیحیها خوشخُلق هستند، خیلی از این بد حجابها خوشخُلق هستند. ما تو این جهت کم داریم.
آقایی [میگفت:] عرض شود یک چند جلسهای دارم میروم برای طلبههای تازه ملبس که از قم میآورند مشهد، میبرنشان زیارت و… مابرایشان صحبت میکنیم، برای خانمهاشان هم در یک وقت دیگر نوبت میدهیم، بعد آن مسئول، _آدم معتبری است ها،_ میگفت از پارسال تا حالا سی درصد آمار طلاق طلبهها افزایش پیدا کرده، خیلی عجیب است، بعد حالا همینهایی که موجود است، میبینیم چقدر مشکل دارند، ما تو این جهت کار نکردیم تو حوزه، تو این جهت مشکل داریم. خب این در اهمیت است، یعنی هم از جهت بحث رابطه خودمان با خدا، این اخلاق اجتماعی اهمیت دارد هم از جهت کاری که میخواهیم انجام دهیم. میخواهیم آبروی امام زمان عجل الله تعالی فرجه را نبریم. میخواهیم موفق باشیم. به ویژه حالا با همسرانمان، همسر شما پشت جبهه شماست. شما تو خط مقدمی تو از پشت نباید تیر بخوری دیگر، تو از پشتِ سر باید خاطرَت جمع باشد، همسر شما معاون و معاضد شماست. همسر شما یار شماست. همسر شما قرار است بار شما را بردارد. اصلا حسنه همین است؛ …«رَبَّنا آتِنا فِی اَلدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی اَلْآخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنا عَذابَ اَلنّار» (سوره بقره، آیه۲۰۱) در روایت داریم: ” قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم : مَنْ أُوتِیَ قَلْباً شَاکِراً وَ زَوْجَهً صَالِحَهً تُعِینُهُ عَلَى أَمْرِ دُنْیَاهُ وَ آخِرَتِهِ فَقَدْ أُوتِیَ فِی الدُّنْیا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً وَ وُقِیَ عَذَابَ النَّارِ. “، اگر خدا به کسی قلب ذاکر بدهد، زبان شاکر بدهد، همسری بدهد که یاور او باشد. این، خدا بهش حسنه داده پس خیلی مهم است. یعنی ما باید یک حساب ویژهای باز کنیم، روی همسرمان. حالا ازدواج نکردیم توی انتخاب حساب ویژهای باز بکنیم، ازدواج کردیم روی نحوهی تعامل با همسر. خب حالا برای اینکه این بحث، بهتر و منظم برود جلو باید مطالب توی اخلاق اجتماعی گفته شود که با داداشش هم باید آدم رعایت بکند، ولی ما حالا از منظر خانواده میخواهیم بهش نگاه بکنیم. یعنی باید اصل بندی کنیم، به نظر من دانه دانه، اصول برخورد چیست؟ اصول برخورد چیست؟ اولش که آقا حالا من ممکن است یکم عقب جلو هم بگویم.
اصل اول: اصل اینکه لله، رابطه لله.
– با خانواده حاج آقا؟
بله، همسر را برای خدا بخواه. یعنی این عام است دیگر. پدر و مادر هم همینجوری است، دوست هم همینجوری است، ولی ما حالا از این منظر نگاه میکنیم. فرمود: «إِنِّی أُرِیدُکُمْ لِلَّهِ»، امیرالمومنین علیه السلام تو یکی از خطبههای نهجالبلاغه[خطبه۱۳۶] دارد:« …إِنِّی أُرِیدُکُمْ لِلَّهِ وَ أَنْتُمْ تُرِیدُونَنِی لِأَنْفُسِکُمْ؛ من شما را برای خدا میخواهم، ولی شما من را برای خودتان میخواهید.» برای خودتان میخواهید یعنی چه؟ یعنی من را برای هوسهایتان میخواهید، من را برای دنیاتان میخواهید، نگاهمان به زن نگاه این نباشد که قرار است شهوات من را تأمین کند، این نگاه، نگاه خوبی نیست. این نگاه، نگاه متعالیای نیست. نگاه، نگاه قشنگی نیست. نگاه قشنگ این است که، این قرار است من را به خدا نزدیک کند. این قرار است الْعَوْنُ عَلَى طَاعَهِ اللَّهِ باشد، نگاه متعالی این است. وسیلهی کمال است، و من به هر میزان که این بیشتر کمک بکند این مرا، به [سوی] خدا، به همان میزان برایم ارزشمندتر است، و چون برای خدا میخواهم، وقتی که قرار شد مانع رسیدن به خدا بشود، گذشت ازش آسان میشود. یعنی آدم وقتی کسی را برای خدا میخواهد حاضر است قربانی بکند به دو شکل، یا بفرستد بهشت، یا بفرستد جهنم. اگر دشمن خداست، حاضر است او را از سر راه بردارد. این قربانی کردن است دیگر، یعنی تو به این وسیله تقرب پیدا میکنی. یعنی ازش میگذری. یا اینکه نه میگویی «بِأبی أنتَ وَ اُمّی»، [اگر پدر و مادرم] فدایت بشوند، یعنی شهید بشوند، باز هم حاضر هستم، برای خدا. این به نظر خیلی اهمیت دارد؛ نگاهمان باید اینجوری باشد. از این منظر نگاه بکنیم، و پستترین نگاه همین است که آدم نگاه شهوانی صِرف داشته باشد. این اگر عام بود، این را هم جهت میدهد، آن هم درست میشود. کما اینکه شما هم میخواهی او را به خدا نزدیک کنی، او هم میخواهد تو را به خدا نزدیک کند، دو طرف باید اینجوری باشند. آن هم به من نگاهش همین باشد، آنوقت شفاف به زنت میگویی من را بیشتر از خدا دوست نداشته باش، یعنی اصلا خدا رقیب ما نیست. من هم او را بیشتر از خدا دوست ندارم، او هم مرا بیشتر از خدا دوست ندارد. اگر خدا محبوبترین شد، هرچه میتوانی زنت را دوست داشته باش. اشکال ندارد. محبت خدا شدید باشد خب، این محبت همسر و فرزند این در ظِلِّ آن باشد، در سایهی او باشد، در مسیر او باشد. نه تنها زن، پول هم همینجوری است. غذایش هم همینجوری است، ماشین و خانهاش هم همینجوری است، هیچ اشکالی ندارد. چون آن محبت شدید مدیریت میکند اینها را. یک آیهای هست میگوید: وَ یُطْعِمُونَ اَلطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً ﴿الإنسان، ۸﴾، بعضیها میگویند علی حبالله ولی به نظر من علی حبالطعام، آقا روزه بودند، امام حسن، امام حسین، امیرالمؤمنین، حضرت زهرا، فزه (علیهم السلام)، اینها روزه بودند، خب بشر هم که هستند دیگر، قُل إنَّمَا أنَا بَشَرٌ، خب آدم بشر، روزه است غذا دوست ندارد؟ و اصلا ارزشش به همین است که در عین اینکه غذا را دوست دارد گذشته، والا اگر غذا دوست ندارد بگذرد، هنر نکرده است که، چه هنری، پس اینجوری نگاه کنیم. و به خانمهایمان همین را باید بگوییم، با زبان حال و قال این را باید بگوییم. بعد وقتی اینجوری بود، خدا چون ماندگار است پیوند ماندگار میشود. ببینید هر چیزی که عامل پیوند است همان چیز عامل جدایی است. هرچیزی که عامل دوستی است همان چیز عامل دشمنی است. پول وقتی عامل پیوند است، خب، این پول آدمها را از هم جدا میکند. پول خودش مایهی دشمنی است، مقام هم همینجوری است، شهوت هم همینجوری است. خوشگلی هم همینجوری است، یعنی اگر به خاطر خوشگلی رفته، خب آقا، این زن ممکن است اتفاقی برایش پیش بیاید، ولی مرد جوانمرد پیوندش را ابدی میبیند. و میگویم گاهی وقتها آدم میبیند دیگران از ما جلوتر هستند، یک برنامهای را گذاشته بود ماه رمضان پارسال یک آقایی زنش تصادف میکند…
– ماه عسل
تو برنامهی ماه عسل، من دیدم ماها که اهل این کارها نیستیم که. آن زن که تصادف کرده این مرد به پایش صبر کرده، بعد زنش مشکل ندارد، دنبال زن دیگر رفته، باید نگاه ابدی باشد. تو سورهی غافر یا نام دیگرش سورهی مومن داریم که فرشتگان که ما را دوست دارند و دعا گوی ما هستند، دعاشان این است. یکیش این است که: … رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَهً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تابُوا وَ اِتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَ قِهِمْ عَذابَ اَلْجَحِیمِ (غافر، ۷) میگویند خدایا اینها را ببخش تو که این همه رحمت داری. بعد میگوید که: جَنّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیّاتِهِمْ… (الرعد، ۲۳)، یعنی اصلا میگوید اینها با زنشان بروند بهشت. و گاهی به زنتان همین را بگویید که تو میخواهی با من بیای یا نه، تا کجا میخواهی با من باشی؟ صمیمی همین را بگوییم. اصلا حضرت زهرا سلام الله علیها چون امیرالمومنین علیه السلام را برای ابد دوست دارد مانع جبهه رفتنش نمیشود. اگر ما سطح ایمانمان مثل هم نباشد که اصلا پیش هم نخواهیم بود. حالا فرضا، مثلا فرض بفرمایید تا دم گور با هم باشیم و هیچ دعوایی هم نکنیم و طلاقی هم نشود، خب بعد میمیریم که. اینجوری نیست در حدیث سفارشات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به ابوذر رضوان الله علیه داریم، آن حدیث هم خیلی عجیب است، گاهی وقتها آن را خودتان تنهایی بخوانید، آنجا دارد که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به ابوذر رضوان الله علیه میگویند که توی بهشت، بهشتی نگاه میکند میبیند که از آن دورها یک چیزی دارد میدرخشد، مثل یک ستاره بعد این هم رفته بهشت، این هم رفته بهشت، میگویند این رفیقت است. چقدر سوز دارد، نه؟ چون بهشت درجات دارد دیگر. اگر ما هدف گذاریمان این باشد، دوتاییمان بخواهیم با هم برویم بهشت، برای خدا بخواهی اینجوری است. آنوقت حالا در روایت داریم که اگر مرد بیدار شد دید زنش خواب است او را برای نماز شب بیدار کند، حیفش میآید. روز قیامت از شما سوال میکنند. تو طلبه بودی، این خانم با تو ازدواج کرده، ۱۸سالش بوده، ۱۷ سالش بوده، ۱۹ سالش بوده، چه فرقی کرد؟ چه رشدی کرد؟ تو از طریق رشد دادن او چقدر رشد کردی؟ ببینید، ما از طریق کمک به دیگران قرار است خودمان رشد کنیم دیگر نه، از طریق رشد دادن به همسرت چقدر رشد کردی؟ چون ما وقتی به دیگران چیزی یاد میدهیم در حقیقت داریم خودمان رشد میکنیم، دست دیگران را میگیریم درحقیقت داریم دست خودمان را میگیریم. غذا، در روایت داریم قوت جسم است، طعام قوت جسم است، اطعام قوت روح است. یعنی شما وقتی به دیگران غذا میدهی داری برای خودت کار میکنی. داری خودت را تقویت میکنی. دست دیگران را میگیری درحقیقت داری دست خودت را میگیری. از تو سوال میکنند تو از طریق دستگیری، از طریق رشد دادن همسر چقدر خودت را رشد دادی؟ میگویی، ای بابا هم مدیون او شدم، هم حقش را ادا نکردم هم خود را رشد ندادم. یکی از بهترین روشهای رشد، رشد دادن است. دستگیری کردن است، دیگران را بالا آوردن است. ولی اگر من به زنم به دید یک نوکری که قرار است شهوات من را تأمین بکند، [نگاه بکنم، کاملا اشتباه است.] پس ما وقتی که أُرِیدُکُمْ لِلَّهِ را تو زندگی پیاده بکنیم نگاهمان انسانی میشود نه نگاه حیوانی. وقتی فقط شهوت است نگاه حیوانی است، بعد هم توش پر از ظلمت است، هرجا که شهوت است، پر از ظلمت است، بعد هم توش نامردی و ظلم و جفا و همه چیز توش میآید، وقتی ظلمت بود دیگر آدم نمیفهمد چاه و راه یعنی چه؟ براش فرقی نمیکند دیگر. این به نظر من اصل اول است که از دلش خیلی نکات بیرون آمد. لله خواستن.
سؤال:
– حاجآقا گفتید، باید به خانممان بگوییم، چه را باید بگوییم دقیقا؟
همین را که تو دوست داری با من تو بهشت باشی یا نه؟ این را سفت آدم بگوید. بعد میگوید، چون دوستت دارد میگوید برو سر درس٫ چون دوستت دارد میگوید برو تبلیغ.
ادامه سؤال:
– اگر گفت: «نَه»، چکار کنیم؟
خب هیچی، نَه، هیچ عیب ندارد. بعد شما اگر، بعد از طریق تحمل باز رشد میکنی. از طریق تو آن روایت فرمود که اگر کسی صبر بکند، بر اذیت همسرش، هیچی. او رشد نمیکند [لکن] تو رشد میکنی، عیب ندارد. بله، او رشد نمیکند. ولی شما رشد میکنی. اما شما خیرخواهیات را کردی، شما دلسوزیات را کردی. این همانی است که قرآن میگوید: قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَهٍ أَنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثْنى وَ فُرادی… (سبإ، ۴۶)، اول «مَثنی» بعد میگوید «فُرادى»، دوتا دوتا، خب اگر نمیآید گور پدرش یکیای میروی، [اشکالی ندارد،] نیاید. ولی واقعا ما میخواهیم برویم؟ واقعا ما برای خدا میخواهیم؟ فرمود: اگر کسی، مَنْ أَصْلَحَ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ، واقعا ما برای خدا بخواهیم، بعد ببین [اگر] خدا رابطهات را اصلاح نکرد؟ این وعدهی امیرالمؤمنین علیه السلام است. مَنْ کَانَتْ هِمَّتُهُ آخِرَتَهُ کَفَاهُ اللَّهُ هَمَّهُ مِنَ الدُّنْیَا، دقدقهی آخرت داری خدا دنیایت را اصلاح میکند، وعدهی خداست. ولی واقعا همّمان آخرت است؟ ببینید بازی درنیاوریم، هَمَّت واقعا اگر آخرت است، گفته دنیایت را کفایت میکند. رابطهات را با خدا اصلاح بکنی خدا رابطهات را با مردم اصلاح میکند. خب وقتی میخواهی رابطهات را با خدا اصلاح بکنی، خدا میگوید، با زنت چگونه رفتار کن، نیتت چه باشد، خدا تنظیم میکند دیگر. تو طبق دستور او حرکت بکن درست میشود. پس این اصل اول.
– حاج آقا ببخشید.
– بله.
– این روایت مَنْ أَصْلَحَ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ، فکر میکنم خیلی اهمیت پیدا میکند که طرف این رابطه را درست کند. خیلی حرفها را هم نزده قبول میکند. بعد مثلا این، حالا تو بحث تبلیغ، بعضی وقتها واقعا میفهمند، طرف میگویدکه خب با یک جمله مثلا میخواهد خانمش را قانع کند، بعد خانم میگوید تو برای تبلیغ نمیروی برای تفریح داری میروی، همین که بروی یک تنوعی باشد مثلا، میخواهم بگویم خودمان را درست نکردیم بعد توقع داریم آنها قبول کنند.
– بله، بله همینطوری است. یعنی ما رابطهی خودمان را با خدا اصلاح بکنیم خیلی چیزها حل میشود.
اصل بعدی اصل عدالت است. عدالت، عدالت. کَفَش عدالت است. إنَّاللهَ یَعمُرُ بِالعَدلِ وَالإحسان، عدل را امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود یعنی انصاف. احسان را هم فرمود یعنی تَفَضُّل. حالا انصاف یعنی چه؟ یعنی اگر بخواهی منصفانه رفتار کنی باید درکی از طرف مقابل داشته باشی. وقتی آدم درک ندارد، ناخواسته ظلم میکند، لذا از واژهی انصاف استفاده شده. انصف شیء، وقتی تو میآیی وسط یک چیزی میایستی، نصفش میایستی میگویند انصف شیء. اگر یک کسی این ور میز است به ارباب رجوع، منصف نمیتواند باشد، اصلا نمیفهمد حال وهوای او را. ارباب رجوع حال و هوای این عرض شود مسئول را نمیتواند بفهمد، زنها مردها را درک نمیکنند، مردها زنها را درک نمیکنند، پدرها بچهها را درک نمیکنند، بچهها پدرها را درک نمیکنند. یعنی ظلمهای ناخواسته زیاد است. لذا میگوید انصاف باشد. لذا برای اینکه انصاف اتفاق بیفتد، بایستی توی ذهنت خودت را جای او بگذاری. یعنی شما اینجوری بگویی، من از خانه میآیم بیرون، تنوع دارم، تنوع داری دیگر، تاکسیش تنوع است، آدمهای جور واجور را میبینی، میآیید تو خیابان دلتان باز میشود. استاد میبینید، اصلا خود مطلب تازه آدم یاد میگیرد، والیبال بازی میکنید، پینگ پنگ بازی میکنید، با رفقایتان شوخی میکنید، خب او که نیست. حداقل حق بده. حداقل بفهمد که درکش میکنی. یعنی همین را ابراز کن، همین را بفهمد، آرام میشود برایش بس است. تو یک چهاردیواری، حالا مثلا پولدار هم نیستید که بگویید ویلا داشته باشید که. بعد بچه، میگویی با بچه سرش گرم است، خب بچه بهانه میگیرد. خانه دل بچه را زده، نمیشود نگهش دارد، میخواهد بیاید بیرون. «وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ اَلْمَحِیضِ قُلْ هُوَ أَذىً…» (بقره، ۲۲۲)، خب خدا چه جوری بهت بفهماند…، این مقدار خون از بدن کسی خارج بشود چه وضعیتی پیدا میکند؟ یک کلام گفته این اذیت است، درکش کن. پس در آن وضعیت او عصبانی هم هست، کلافه هم هست، بعد چون نگاه شهوانی دارد تو آن یک هفته نگاهش تغییر میکند، برای اینکه او نباید بفهمد که چون تو این وضعیت است از چشم تو افتاد، نگاه انسانی باشد، از چشم تو نمیافتد بلکه ترحم میکنی، بلکه میگویی این غذای بهتری باید بخورد، اگر پول داری پسته برایش میگیری، اگر چیزی برایش خوب است، [تهیه میکنی]. اصلا واقعا تعجب میکنم، بعد خدا میگوید وقتی باردار میشود، «…حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً…» (أحقاف، ۱۵)، با مشقت بلند میشود، مینشیند. با مشقت میخوابد. خب تو که باردار نمیتوانی بشوی که درک بکنی، ولی تو ذهنت که میشود درک بکنی. تازه هرکار هم بکنی نمیتوانی درک بکنی. خب، پس این نباید از چشم تو بیفتد اگر نگاه شهوانی میکنی از چشم تو میافتد. اینکه زنهای جامعهی ما زیر بار فرزندآوری نمیروند چون مردها شهوت پرست شدند. مردها چنین زنهایی را نمیخواهند. اگر نگاه، نگاه الهی باشد، عنایتهایت بیشتر میشود. در روایت داریم وقتی زنی باردار هست، “ثواب کسی که دارد هر شب نماز شب میخواند، و روزها روزه است، و مجاهد در راه خداست با جان و مال”، یعنی شهدا که رفتند جبهه پول که ندادند، فقط جان دادند، با جان و مال مثل جنگهای صدر اسلام است که شمشیرش را باید خودش تهیه میکرده اسبش هم باید خودش تهیه میکرده، آن یک آیهای هست که دیگر، … قُلْتَ لا أَجِدُ ما أَحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ تَوَلَّوْا وَ أَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ اَلدَّمْعِ حَزَناً أَلاّ یَجِدُوا ما یُنْفِقُونَ (توبه، ۹۲)، پیامبر اسب نداشت بهشان بدهد، [آن شخص] برگشت گریه کنان، تَفِیضُ مِنَ اَلدَّمْعِ، ببینید خب حالا اگر یک زنی بادار است باید، نگاهت این باشد، که این از تو خیلی جلوتر است. این، تو این ۹ ماه خیلی به خدا نزدیک است. بعد همهی این ۹ ماه یک طرف، آن عرض شود چند ساعت یا یک ساعت، بستگی به زایمانهای سخت و آسان دارد، آن هم یک طرف. «…حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً…» دقیقا خدا معادل سازی کرده، همهی ۹ ماه یک طرف، بعد میگوید زایمان سبب میشود که تمام گناهانش بخشیده میشود. نگاهت اینجوری است؟ واقعا با عظمت به او نگاه میکنی؟ تکریم داری؟ بنابراین بی عدالتی نکن، بی انصافی نکن. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «اجْعَلْ نَفْسَکَ مِیزَاناً فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ غَیْرِکَ…» تو میزان میخواهی که بهت بگوید چه جوری برخورد کن، فرمود خودت را میزان قرار بده، کاری ندارد سریع میفهمی، «اجْعَلْ نَفْسَکَ مِیزَاناً فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ غَیْرِکَ…» بگو اگر من زن بودم دوست داشتم شوهرم با من چه جور برخورد کند؟ خودت را جای او بگذار. اگر من عرض شود خدمت شما مدیر بودم، اگر من شاگرد بودم، هرکسی. معلمی بگو اگر شاگرد بودم، خودت را جای او بگذار سریع متوجه میشوی. اگر من رانندهی اتوبوس بودم، اگر من عرض شود کارگر نانوایی بودم…، جان میکند دیگر، اصلا گاهی وقتها فکر میکردیم، مثلا این ناخنهایی که میزند خب یکی دوتا که نمیزند، دقت کردین تصور بکنید، یک خدا قوت بهش بگو دیگر مرد حسابی، این رانندهی اتوبوس، بابا این سخت است دیگر نه، هی ترمز میزند، هی ترمز میزند، این شهری که رانندگی روان نیست، یک سلام بکن طلبه تو وارد اتوبوس میشوی. یک خدا قوتی بده. خودمان را نمیگذاریم، درک نداریم، ما اصلا درکی از آدمها نداریم، تو باغ خودمان هستیم، یعنی میگوید خودت را جای او بگذار. بعد میگوید: «… فَأَحْبِبْ لِغَیْرِکَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِکَ وَ اکْرَهْ لَهُ مَا تَکْرَهُ لِنَفْسِکَ وَ لَا تَظْلِمْ کَمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ وَ أَحْسِنْ کَمَا تُحِبُّ أَنْ یُحْسَنَ إِلَیْکَ وَ اسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِکَ مَا تَسْتَقْبِحُ مِنْ غَیْرِکَ وَ ارْضَ مِنَ النَّاسِ لَکَ مَا تَرْضَى بِهِ لَهُمْ مِنْکَ وَ لَا تَقُلْ بِمَا لَا تَعْلَمُ بَلْ لَا تَقُلْ کُلَّ مَا تَعْلَمُ وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تُحِبُّ أَنْ یُقَالَ لَکَ وَ اعْلَمْ أَنَّ الْإِعْجَابَ ضِدُّ الصَّوَابِ وَ آفَهُ الْأَلْبَابِ…» هرجوری دوست داری پشت سرت حرف بزنند حرف بزن. هرجور دوست داری، چه جور دوست داری. تو احترام نمیخواهی؟ چرا احترام نمیگذاری؟ او خوب است مثلا فرض بفرمایید، تو نمیخواهی که او پدر تو، تو سر تو نزند، مادر تو، تو سر تو نزند؟ خب تو چرا پدر مادر را تو سرش میزنی؟ [اگر] نگاه الهی باشد دیگر نمیگویی چه کمدی گرفته، ببین بابات را ببین، یک سال نشده کمد بهم ریخته، میگویند: “اُریدُکُم لِلّه”، دیگر تو این حرفها نیست که آقا چه خریدند؟ تو عقد است هی میپرسد، کجا رفتی، لباسشویی دادند اینجا مدل فلان، اه اه اه، چقدر پست است آدم. قال علیه السلام: “أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ وَ رَضِیَ بِالذُّلِّ مَنْ کَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ وَ هَانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَیْهَا لِسَانَهُ”، خودش، خودش را خار میکند کسی که طمع به دلش چسبیده، چشمش به مال زنش است، به مال پدرزنش است.
اصل عدالت؛ حالا بعدش خدا چه میگوید؟ عدالت به تنهایی به درد نمیخورد. فقیهانه زندگی نکن، حقوقی زندگی نکن، فقه اصطلاحی را میگویم، احسان، ترکیبی از عدالت و احسان. عدالت کف زندگی است، احسان سقف زندگی است. عدالت کف [زندگی] است احسان سقف[آن]. در سایهی احسان باید زندگی کرد، یعنی از ناحیهی من ظلم نشود، ولی نسبت به ظلم او، احسان، یعنی عفو(تفضل)، با فضیلت برخورد کنیم. حقت را ادا نکرد میگذری. بیشتر از حقش میدهی. احسان یعنی این دیگر، لطف میکنی. این دوتا با هم خوب است. پشتوانهی احسان، اصلا خدا میخواهد. زندگی با احسان است، یک بخش مهمی از عدالت مال دادگاه است نه مال زندگی کردن، که بخواهد جلوگیری کند از ظلم. قواعد حقوقی اینجوری است دیگر نه؟ با قواعد حقوقی خدا میخواهد جلوگیری کند از ظلم، مرز گذاشت. و تو خانه هم میشود مرز گذاشت؟ زندگی شیرین با عدالت نیست، زندگی شیرین با عدالت و ترکیب عدالت و احسان است. «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ»، با عدالت که خوب پیش نمیرود، لذا میگوید: «…وَ اجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً …» (روم، ۲۱)، با مودت و رحمت است که کار پیش میرود.
از خدا بخواهیم که انشاءالله مدیون کسی نمیریم آن هم مدیون نزدیکترین آدمها، و ما در معرض ظلم به نزدیکترینها هستیم. آنهایی که دورند، هرچه آدمها از ما دورتر هستند، ما احتمال ظلممان کمتر است. هرچه به ما نزدیکتر هستند، احتمال ظلممان بیشتر است.
سوال:
– حاجآقا ببخشید، من مال خودم را میگویم، من به شخصه اینجوری هستم حاجآقا که، توی محیط اجتماعی خیلی با مردم نرمخوتر هستم، تا تو محیط خانه، این علتش از چیست؟
همه اینجوری هستند متأسفانه، نفاق است ببخشید، اصلا عادتمان اینجوری است. همهمان، همهمان اینجوری هستیم. قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم: «… مَنْ کَانَ ظَاهِرُهُ أَزْیَنَ مِنْ بَاطِنِهِ فَهُوَ عَدُوِّی حَقّاً وَ مَنْ کَانَ ظَاهِرُهُ وَ بَاطِنُهُ سَوَاءً فَهُوَ مُؤْمِنٌ حَقّاً وَ مَنْ کَانَ بَاطِنُهُ أَزْیَنَ مِنْ ظَاهِرِهِ فَهُوَ وَلِیِّی حَقّاً…» (جامع الاخبار صفحه ۱۸۵)، همهمان اینجوری هستیم. چون ما اصلا خودیها را تحویل نمیگیریم. بیشترین محبت نثار نزدیکترین آدمها. این گردن من حق دارد. دیگران چه حقی دارند؟ او باید لبخند من را ببیند. او باید محبت من را ببیند. او باید مدارای من را ببیند. ما برای دیگران… یعنی اینقدر با دیگران هستیم که اصلا محبتی نداریم همه را دادیم به دیگران. دیگران نیازی به محبت ما اینقدر ندارند. باید تصمیم بگیریم، وقتی میخواهیم وارد خانه بشویم، با طرح وارد بشویم، خودتان را آماده کنید. با لبخند. با طرح و برنامه وارد بشوید. نه که خسته وارد میشویم، همینجوری داری صحبت میکنی من خودم گاهی هواسم نیست، میدوم میآیم میروم داخل، خب آن یارو مکالمت قطع شود، خب وایستا مکالمت تمام بشود، بعد برو داخل، سرزده نرو. چون اگر او زن خوبی میخواهد باشد، میخواهد به استقبالت بیاید. درست. او هم دوست دارد تو او را در وضعیت خوب ببینی. با طرح و برنامه باید وارد بشویم. نیم ساعت اول درس نخوان، خیلی هم درسخوان هستی، یک ساعت اول درس نخوان. وقتی با طرح وارد بشویم، شادابش میکنیم. میبینی، میروی تو آشپرخانه، میبینی، سعی کن ببینی، ببینی کارهایی که از صبح کرده. لباسش را عوض کرده، لباست را اتو زده، خانه را جارو کرده، غذایی که پخته، بعد پشتوانهی این غذا را ببین، یعنی مثلا این آبگوشت است، نخودش و نمیدانم، خیلی است اگر دقت بکنی، اگر دقت تو میخواستی این کار را بکنی چقدر بود، نمیبینی. ظریف نیستیم، یعنی پشتوانهی یک آبگوشت را نمیدانیم چقدر کار صورت گرفته تا این اتفاق افتاده، اینها را آدم باید به رو بیاورد، به زبان بیاورد.
اللّهمَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّل فَرَجَهُم