اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بِسمِاللهِ الرحمنِ الرَّحیم
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین وَ الصَّلَاهُ وَ السَّلَامُ عَلَی سَیدِنَا وَ نَبِینَا مُحَمَّدٍ (اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد) وَ عَلی آلِهِ الطَیِّبینَ الطَّاهِرِین وَ لَعنهُ اللهِ عَلَی أعدائِهِم أجمَعینِ
رَبِّ اءَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَاءَخْرِجْنی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَناً نَّصِیراً. أللهمَّ وَ انطِقْنی بالهُدی و اَلْهِمْنِی التَّقوی و وَفِّقْنی لِلَّتی هی اَزْکی.
هدیه به روح حضرت زهرا (سلام الله علیها) و پدر بزرگوارش و همسر عزیزش و فرزندانش صلواتی مرحمت بفرمایید.
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم. خداوند انشاءالله همه شهیدان را، امواتمان را، حق دارانمان را، پدر و مادرهایی که از این جمع به رحمت خدا رفتند، از این جلسه، شاد و مسرور و بهرهمند بفرماید، صلوات دوم را بلندتر مرحمت بفرمایید. اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
مناجات الشاکّین یعنی اگر حال عبادت ندارید باید در پیشگاه خداوند بنالید!
درباره مناجات الشاکین یادم هست که در اسفندماه جملاتی از آن را مورد بحث و گفتگو قرار دادیم و خب این مناجاتالشاکین از این جهت خیلی خوب است که حالا گاهی امثال من بهانه میآورند که ما حال نداریم و از این مناجات یاد میگیریم که همین را باید باز بهانه قرار داد برای به حال آمدن؛ یعنی آدم اگر حال ندارد باید در پیشگاه خدا برای همین بنالد؛ خود این بهانه است. شیطان حال نداشتن را بهانه قرار میدهد برای بیحال شدن، برای رها کردن خود. مناجاتالشاکین یاد میدهد که نه همین را هم برو به خدا بگو. با خدا درد دل کن. «إِلَهِی إِلَیک أَشْکو نفساً بِالسُّوءِ أَمَّارَهً وَ إِلَی الْخَطِیئَهِ مُبَادِرَهً» تا میآید اینجا که میگوید: کثِیرَهَ الْعِلَلِ، میگوید این نفس من پر از بیماری است. خب ما این حس را نداریم نسبت به خودمان. امام که از یک موضع عالی مشرف به انسان هست درکش از انسان این است، بیماریهای زیادی دارد، عیبها و ایرادهای فراوانی دارد؛ باید از خدا بخواهیم که ما برسیم به مرتبه عیب شناسی، خود شناسی به این معنا. آخر خودشناسی ابعادی دارد. یکی از ابعاد خودشناسی همین است که آدم بفهمد، ضعفهایش را، اشکالاتش را، عیبهایش را. شهود پیدا کند نه اینکه با حسابهای دو دو تا چهار تا آدم بگوید آره ما اینجوری هستیم، آنجوری هستیم، نه واقعاً با چشم دل ببیند کوچکی خودش را، عیبهای خودش را.
ادب در برابر پروردگار، حُسن ظن به پروردگار است؛
در روایت داریم: إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَیرًا زَهَّدَهُ فِی الدُّنْیا، وَفَقَّهَهُ فِی الدِّینِ، وَبَصَّرَهُ عُیوبَهُ (نهج الفصاحه ح ۱۴۳)، اگر خدا خیر کسی را بخواهد او را با عیبهایش آشنا میکند؛ یعنی خود این عیبشناسی یک درجه عالی است. کلی آدم باید دست و پا بزند، مراتبی را طی کند تا بفهمد که مریض است. اگر کسی با چشم دل شهود کرد، با تمام وجودش فهمید که مریض است، بداند که الحمدالله، خدا را شکر کند که مراتبی را طی کرده، و الّا به این راحتی آدم نمیفهمد؛ حالا این بیماریها چیست؟ بعضیهایش امالرذائل است، امالامراض است. بعضیهایش مهمتر است، مثلاً یکی از آنها، بدبینی به پروردگار است. اکثر ما هم مبتلا هستیم. نمیشناسیم خدا را دیگر. وقتی آدم نمیشناسد خوشبین نیست؛ و گفتند که به خدای متعال خوشبین باشید. ادب دربرابر پروردگار حسن ظن به پروردگار است، در هر حالتی که انسان قرار میگیرد. بدبینی خودش منشأ باز عیوبی است که آن عیوب خودش باز منشأ گرفتاریهای زیاد است. مثلاً یک نمونهاش را امیرالمؤمنین به مالک اشتر فرمود، فرمود با آدمهای بخیل و حریص و ترسو مشورت نکن. لَا تُدْخِلَنَّ فِی مَشُورَتِکَ بَخِیلًا … وَلاَ جَبَاناً … وَلاَ حَرِیصاً (نهج البلاغه)، با اینها مشورت نکن. بعد حضرت فرمود: «إنَّ الْبُخْلَ وَالْجُبْنَ وَالْحِرْصَ غَرَائِزُ شَتَّى یَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللهِ»، بخل که اگر یادتان باشد در نهجالبلاغه داریم: «البخلُ جامعٌ لمساوئ العیوب»، خود بخل حضرت میفرماید با همه عیوب ارتباط دارد، همه چیز را در دل خودش جمع کرده، همه بدیها را. والحرص، حرص را هم که باز در روایت داریم: اصولالکفر ثلاثه…، یکیاش حرص است. حضرت میگویند بخل و حرص و ترس غَرَائِزُ شَتَّى، یعنی یک رذیلههایی است که با هم متفاوت است، فرق میکند، اما یک عامل دارد «یَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللهِ»، آنکه به خدا بدبین است حریص است؛ و اگر طلبهها توانستند حرصشان را کنترل کنند، به جایی میرسند و الا نمیرسند؛ یعنی یک عالمه آقا آدم گاهی عمر هدر میدهد به خاطر حرص. جوان هستید شما، عمر هدر ندهید به خاطر حرص. خب حالا چرا آدم حریص میشود؟ چون بدبین است، باور ندارد خدا مقسِّم است، عادل است، حکیم است، مهربان است. «نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُم مَّعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا». اگر میخواهید آرزوهای معنویتان بهش برسید، اگر میخواهید جوان ناکام نشوید، اگر میخواهید یار امام زمان بشوید، باید حرص را کنترل کنید؛ و الا جوانیت را یک جوری دیگر مصرف میکنی. خب حرص علتش بدبینی است. من گاهی برای خودم اینجوری تصور میکردم، میگفتم وقتی میرفتیم یک جایی، مجامعی که شُله میدهند مثلاً، عمومی است، جمعیت زیاد است؛ اگر دم در میبینیم یک دیگ است، جمعیت هم زیاد، حرص پیدا میکردیم، ما بدبین هستیم، منشأَش، یک دیگ است و این همه جمعیت آیا به ما میرسد یا نمیرسد، اگر میدیدیم ده تا دیگ است، جمعیت کمی است، آرام، به همه میرسد آقا، حرص ندارد دیگر. بدبینی به خدا آدم را حریص میکند، بدبینی به خدا آدم را بخیل هم میکند. اگر بدانیم خدا ده برابر میدهد، باضعاف مضاعف میدهد، باور کنیم. بخیلترین آدمها پولها را از خودشان جدا میکنند، سرمایه گذاری میکنند دیگر. وقتی شما میخواستید شنا یاد بگیرید اگر اعتماد داری به این نجات غریق، خوشبین هستی، میدانی این آقا قدرت دارد با رفیقایش هم حرف نمیزند حواسش به توست، میگوید بپر میپری، با اینکه شنا هم بلد نیستی، احتمال غرق شدنت هست، ولی اعتماد داری؛ اگر آدمها باور کنند، خدا میگوید نترس، برو جلو، به موسی گفت برو من هستم، من با توأم، انسان هم شجاع میشود، توکلش زیاد میشود، اعتماد پیدا میکند به پروردگار. اگر انسان سوءظن به خدا داشته باشد نا امید است، امید سرمایه حرکت است. اِرْحَمْ مَنْ رَأسَ مالِهِ الرَّجاءُ (در دعای کمیل) یعنی امیدوار باشید، مثبت اندیش باشید، این یا مقلب القلوب والابصار، یکیاش همین است، یعنی دعا میکنیم که نگرشهایمان را خدا عوض کند. عالم را زیبا ببین، خدا را قشنگ ببین؛ همهاش بگو خدا من را دوست دارد، خدا با من کار دارد، خدا برای من خیر میخواهد. اگر بدبین باشی ناامید میشوی، اگر بدبین باشی افسرده هم میشوی، ملول هستی، چون نگرش قشنگی نداری و تو این عالم یا مریض هستی، یا بابات مریض است، یا این میمیرد، یا گرفتاری پیش میآید، اصلاً خیلی وقتها آدم به آرزوهایش نمیرسد، تو یک جور نقشه میکشی، خدا یک جور دیگر برایت نقشه میکشد. مؤمنین خوش بین هستند چون خوش بین هستند، شاداب هستند، اصلاً احساس میکنند یک مولایی دارند دوستش دارد، اولیاء خدا اینجوری هستند، خوش بین هستند به پروردگار. اگر فقیر هستند میگویند که ثروت برای من خطر داشته. اگر مریض هستند میگویند چه بسا سلامتی ممکن است موجب سرمستی میشد. اگر استعدادش کم است میگوید حتماً یک حکمتی بوده. اگر خدا بچه بهش نمیدهد میگوید از کجا میدانم شاید به من بچه بدهد بعد این بچه من را منحرف کند، تو این داستان موسی و خضر داریم که حضرت خضر، خب بچه بیگناه را کشت دیگر، به امر پروردگار. چطور زلزله میآید، سیل میآید، بچهها کشته میشوند، حالا خدا آنجا هم سبب است، درست؟ از این اتفاقات زیاد میافتد کسی هم اعتراض نمیکند ولی حالا خدا آن سبب را خضر قرار داد چون میخواست تعلیم بدهد، موسی(علیهالسلام) را متوجه بکند، قرار بود موسی شاگردی بکند؛ هیچی سر بچه را برید! گفت، چرا بچه مردم را میکشی؟ پاسخ داد، این اگر بزرگ میشد پدر و مادر خوبی داشت، پدر و مادرش را گمراه میکرد، این بچه را فرستاد بهشت دیگر، هم به نفع بچه شد هم به نفع بابا شد.
خوش بینی به پروردگار، منشأ همه تحولات است؛
ما وظیفهمان را انجام میدهیم، ما تلاشمان را میکنیم، ما تدبیر میکنیم، بعد نتیجهاش هرچه شد خوش بین هستیم. مثلاً میگویند صبح زود بازاریها در مغازه را باز کنند، نخوابند بینالطلوعین، صبح زود بروند دنبال روزی، کار کنند، با آرامش تلاش کنند، بعد شب هرچه گیرشان آمد و هر نتیجهای حاصل شد، خوب است. آن ته دخل هرچه گیرش میآید بعد از معامله حلال جوانمردانه، قرآن میفرماید: «بَقِیَّهُ اللّهِ خَیْرٌ لَّکُمْ»، این باقیمانده بقیه الله است، همین خوب است؛ واقعاً، حالا با همین محاسبات ظاهری نگاه میکنید، میبینید که خیلیها با همین ثروتها رفتند ته دره؛ با همین ثروتها بدبخت شدند، همین محاسبات ظاهری دنیوی. نه ما که تلاشمان را میکنیم، تلاشهامان گاهی نتیجه نمیدهد، آخر یک کسی استعدادش متوسط است، کسی قدش کوتاه است، توانش کم است، این باید چکار کند. یک کسی مال یک خانواده معمولی است، یکی نه خانوادهاش، خاندان همه علما، خب بالأخره استعدادها متفاوت است دیگر، یک وقت این نباید بگوید چرا بابای من او نبود؟ خوش بین، خوش بینی به پروردگار، این منشأ همه تحولات است. این حتماً یک حکمتی داشته، خدا من را دوست دارد. اگر عرض شود بچه ندارد، همین نگاه را داشته باشد. بعد برای آن اینجا داشتم میگفتم که حضرت خضر گفت خدا میخواهد یک بچه بهتر بدهد به این. این مؤمنین ببینید چه حال قشنگی پیدا میکنند، بچهاش کشته شده طرف، نگرشش این است که راضی است، بعد میگوید خدا میخواهد به این بچه بهتری هم بدهد. در سوره کهف (در آیه ۳۲ تا ۳۸) داستانی داریم، شخصی صاحب دو باغ بود، خیلی وضعش خوب بود و جَنَّتَینِ، دوتا باغ، مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَینَهُمَا زَرْعًا؛ بعد میگوید به رفیقش گفت: أَنَا أَکثَرُ مِنک مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا، قیافه آورد و متکبرانه گفت، خلاصه یک رفیق با معرفتی داشت که با این گفتگو میکرد، گفت که: عَسَی رَبِّی، بهش گفت: وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَک، چرا وقتی وارد باغت شدی نگفتی: مَا شَاء اللَّهُ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ، بعد گفت اگر تو من را میبینی که کمتر از تو پول دارم، إِن تُرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنک مَالًا وَوَلَدًا، عَسَی رَبِّی، خوش بینی به پروردگار است. الآن که ندارد راضی است، اصلاً خودباخته نیست دربرابر آن ثروتمند مغرور متکبری که میخواهد این را تحقیر کند، تازه او را زیر سؤال میبرد، میگوید: کفَرْتَ بِالَّذِی خَلَقَک مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَهٍ ثُمَّ سَوَّاک رَجُلًا، گذشته او را به رخش میکشد، میگوید تو نطفه بودی، تو خاک بودی، اعتراض هم میکند به او، یعنی او میخواهد این را تحقیر کند، این تحقیر که نمیشود هیچ، او را هم زیر سؤال میبرد، برای خودش چه؟ برای خودش میگوید اگر تو من را اینجوری میبینی، أَقَلَّ مِنک مَالًا وَوَلَدًا، عَسَی رَبِّی أَن یؤْتِینِ خَیرًا مِّن جَنَّتِک، خدا را چه دیدی، شاید خدا در آینده به من بهتر از باغ تو داد، حالا بهتر از باغ یا باغی بهتر از باغ تو یا نه اصلاً یک چیزی داد که بهتر از باغ تو بود. چون خیلی وقتها آدمها تو باغ هستند، دلشان گرفته، ﴿…ضَاقَتْ عَلَیْهِمُ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ…﴾(سوره توبه، آیه ۱۱۸)، گاهی زمین با تمام وسعتش بر آدمها تنگ میشود، ولی گاهی آدمها توی سنگر هستند، جاشان تنگ است، اما دلشان باز است. خوش بینی به پروردگار، بچه دار نمیشود اینجوری است دیدش، پول دار نیست نگاه مثبت دارد. امیرالمؤمنین(علیهالسلام) فرمود، آنوقت حالا ما اگر مریض باشیم دعا میکنیم درست است؟ اگر مشکل داشته باشیم، ماها اینجوری هستیم آقا، شما که احتمالاً هم مثل من هستید، نمیدانم البته شاید هم از اولیاء خدا داریم اینجا متوجه نیستیم، ما هم که چشم دل نداریم، ظاهراً همه مثل هم هستیم، ولی به هرحال، ماها معمولاً اینجوری هستیم، وقتی مریض هستیم بهتر یا الله میگوییم، وقتی گرفتار هستیم بهتر یا الله میگوییم، حال قشنگتری داریم.
اگر به کسی حال دعا دادند، بداند اجابت پشتش هست؛
خب امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود: «مَنْ أُعْطِیَ أَرْبَعاً لَمْ یُحْرَمْ أَرْبَعاً…» (تحف العقول، جلد۱)، اگر به کسی چهار چیز دادند حتماً بدانید چهار چیز دیگر در کنارش هست، یکی از آن چهارتا این است، اگر به کسی حال دعا دادند، بداند اجابت پشتش هست، الکی حال دعا ندادند، کی حال دعا میدهند؟ وقتی فقیر باشی وقتی گرفتار باشی، وقتی کارت پیچ بیفتد. پس وقتی کارت پیچ افتاد بگو خدایا با من چکار داری؟ ببینید، حضرت موسی را نگاه کنید، خدا با موسی کار داشت، نه فرعون این فکر را میکرد نه مادرش، نه خودش، از بچگی از موقعی که تو گهواره است، زندگی پر از هیجان و آشوب و گرفتاری، ولی خدا به مادر موسی گفت: ﴿اِنّا رآدّوهُ اِلَیکِ وَ جاعِلوهُ مِنَ المُرسَلین﴾(سوره قصص، آیه ۷)، بچه را ما برمیگردانیم؛ این را میخواهیم از انبیاء قرار بدهیم؛ آن آل فرعون هم این را از آب گرفتند، ﴿فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِیَکُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا﴾( سوره قصص، آیه ۸)، نه آنها میدانستند قرار است عاقبت چه بشود، نه خود موسی میدانست، نه مادرش میدانست، ولی خدا موسی را تربیت کرد برای شرایط خاصی. خوشبین باشیم به پروردگار. هر اتفاقی پیش میآید بگردیم عیب خودمان را پیدا کنیم ها، ﴿…مَا أَصَابَکَ مِن سَیِّئَهٍ فَمِن نَّفْسِکَ…﴾ (سوره نساء، آیه ۷۹)، عیب از خودمان است، ما از خدا گلهای نداریم، خدا لطف دارد. همهاش را هم نمیفهمیم، آن مقداری که میفهمیم نگاه قشنگ کنیم به قضیه، از یک زاویه قشنگ نگاه کنیم.
کارَت را بسپار به خدا، بگو «اُفوِّضُ أمری إلَی الله إنّ الله بصیرٌ بالعباد»؛
وقتی باب دلمان پیش نمیرود کارها، تنبلی نکردیم، برنامه ریزی کردیم، به فکرمان گاهی نرسیده، میگوید: ﴿أَنَّ اللّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ…﴾ (سوره انفال، آیه ۲۴)، اصلاً خدا گاهی حائل میشود، نمیگذارد تو بفهمی. به ما اینجوری آموزش دادند، بعد زندگیمان قشنگ هم میشود، ولی حالا اگر اینجوری نگاه نکنی، خدا کار خودش را میکند، فقط خَسِرَالدُّنیا وَالآخِره میشوی، اینجوری نیست که قضایا تغییر کند که اگر تو اعتراض داشته باشی حالا خدا تغییر بدهد، نه تغییر نمیدهد؛ فقط تو حظِّ نداری، سهمی نداری، نه دنیا داری نه آخرت، ولی اگر اینگونه باشد، هم دنیا دارد انسان هم آخرت، چرا؟ چون وقتی شما راضی هستید وقتی اعتراض ندارید، این بهترین حال است، این قشنگترین حال است. شاداب است انسان، افسردگی ندارد، ناراحتی ندارد، تو هر موضوعی باید اینجوری نگاه کنیم. امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در نامه ۳۱ فرمود، گاهی از خدا یک چیزی میخواهی خدا بهت نمیدهد، فرمود: (رُبَّمَا أُخِّرَتْ عَنْکَ الْإِجَابَهُ)، گاهی آن دعای تو دیرتر اجابت میشود، چرا؟ میخواهد بهت بیشتر بدهد، اینجوری نگاه کن. من هم مثل بعضیهاتان برای ازدواج خیلی جاها رفتید، زن نمیدادند! بعدها فهمیدیم خوب شد ندادند، آن موقع نمیفهمیدیم، آن موقع بهمان برمیخورد، یکی میگفت خانه دارد یا ندارد؟ یکی میگفت حقوقش چقدر است؟ آن موقع شهریه ۳۵۰۰ تومان بود، جا میخوردند همه، تازه ما خودمان هم کلی شرط داشتیم، ما ممکن است برویم آلمان، ممکن است برویم آفریقا، ما فلان هستیم، ما چه هستیم، جنگ بشود اینجوری، اصلاً بعضی حاضر نمیشدند با این حرفها به طلبهها زن بدهد! بعدها فهمیدیم لطف خدا بود، البته یک دفعه دلم شکسته بود دیگر حسابی، یادم است، همینجور گریه میکردم، میرفتم طرف حرم، خسته شده بودم از حجره از مدرسه، امام یک شعری دارد میگوید از مدرسه بیزار شدم، حالا اینجا از مدرسه بیزار شدم، دیگه پیر شده بودیم آقا! ۲۷ سالمان بود؛ بعد همینجور گریه میکردم میرفتم طرف حرم، به امام رضا(علیهالسلام) هم میگفتم که زنی میخواهم که من را از تو جدا نکند، برگشتم مدرسه یکی از دوستانم گفت: که فلانی، کشید من را کنار، این حوزههای خواهران چه جوری است ثبت نامش، گفتم: چطور؟ گفت: فلانی خواهرزادهاش میخواهد برود حوزه، گفتم: آ، فلانی خواهرزاده دارد، عجب، ما خبر نداشتیم! از حرم برنگشته درست شد. نمیفهمیم؛ فرمود خدا دیر میدهد، میخواهد بهتر از آنچه که تو فکر میکنی بدهد، بسپار خودت را به خدا، این تو کدام دعاست که میگوید: بی نیاز کن من را با تدبیر خودت از تدبیر من، این یعنی همین، تو تدبیرت را بکن ولی خدا کار خودش را میکند، بگو خدایا ما یک چیزی گفتیم، ما نمیفهمیم. «اُفوِّضُ أمری إلَی الله إنّ الله بصیرٌ بالعباد»، بهترین مثال برای نسبت ما با خدا نسبت بچه است با پدر، همیشه، به بچهات نگاه کن ببین او چه اشراف ندارد، نمیفهمد، بعد که به بچه نگاه میکنی بعد بگو ما چه جوری هستیم نسبت به امام زمان، آنها کوتاهی نمیکنند ما بد هستیم، ما ضعیف هستیم. پس هر اتفاقی پیش میآید بگرد عیب خودت را پیدا کن، ولی از خدا گله نداشته باش؛ و عجیب است من قبلاً هم گفتم این زیارت عاشورا، این سجده زیارت عاشورا خیلی عجیب است، شما اینقدر مقدمه چینی میکنی، میگویی مصیبت امام حسین اینجوری است، آسمانها را مصیبت دیده کرده، من مصیبت دیده هستم، اما سر به سجده میگذاری میگویی: اللّهمَّ لَکَ الحَمدُ حَمدَ الشَّاکِرینَ، خیلی عجیب است، خیلی پر معناست، اَلحَمدُللّهِ عَلی عَظیمِ رَزیَّتی، چون بعضیها تو مصیبتها جزوع هستند، بعضیها صبور هستند، بعضیها شکور هستند، سه رقم است دیگر، بی تابی کردن، صبر، صبر جمیل که میگویی الحمدلله؛
در هر روز خودتان را مهمان ائمه اطهار (علیهمالسلام) و پناهنده به ایشان بدانید؛
خدایا ممنونت هستم. خلاصه شما جوان هستید، نترسید از آینده، بسپارید خودتان را به خدا که هرچه که ما ترسیدیم از جیبمان رفت، نه آن ترسها ثروت ما را زیاد کرد، نه کم کرد، الکی بود. خودتان را به خدا بسپارید، ما مولایی داریم. امام زمانی داریم، ما آمدیم برای او، او بی خبر از حال ما نیست. فرمود: إِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، ولاناسینَ لِذِکْرِکُمْ، ما کوتاهی نمیکنیم در رعایت حالا شما، ما شما را فراموش نمیکنیم، منتهی فرقش میدانید چیست؟ آنها ما را برای بهشت میخواهند، برای قرب به خدا میخواهند، آنها یک نگاه دیگری به ما دارند، ما یک نگاه دیگری داریم. حالا امروز روز دوشنبه است، دوشنبه مهمان امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) هستیم دیگر، یادتان باشد، یادمان میرود، ولی هرموقع یادتان آمد همینجور زمزمه کنید، دوشنبهها به امام حسین (علیهالسلام) بگوییم من مهمانت هستم، شما مأمور به پذیرایی هستید، شما کریمی هستید من اولادالکرام، یکی گفتند، خودتان را مهمان بدانید یکی هم پناهنده. به تو پناهنده شدم، اگر میخواهدی از این بحران جوانی عبور کنید، پناهند بشوید، پناهندگی به امام عین پناهندگی به خداست. خدا رحمت کند پسر عمهای داشتم شهید شد، ما ۱۵ سالمان بود، زمان شاه دور این حرم میرفتیم، اواظهار نگرانی میکرد از اینکه ممکن است فاسد بشود، دغدغه داشت و به من توصیه میکرد، چقدر هم پاک بود، خیلی پاک بود، خیلی بچه با معرفتی بود، به هرحال دوران جوانی دوران خاص خودش است دیگر، هم میتواند بهترین دوران باشد، هم میتواند بدترین دوران باشد، پناهنده بشویم به امام حسین (علیه السلام).
آثار روضه و مصیبتخوانی برای امام حسین (علیهالسلام)
میگویند که آیت الله میلانی از مراجع بزرگواری که در مشهد ساکن بودند، یک وقت به یکی از این منبریها میگویند که یک چهل تا از این جوانهای پای منبرت را بیاور کار دارم، ایشان هم اطاعت میکند، با خودش میگوید چهکار دارد، چهل تا از این جوانها را میآرود و میگوید اینها را بگویید دانه، دانه بیایند داخل اتاق، اینها میروند داخل اتاق، بعد از دقایقی یکی از جوانان میآید بیرون با چشم گریان، میرود، نفر بعد میرود داخل، با چشم گریان میآید بیرون، میگوید ما همینجور ایستاده بودیم، بیست تا رفتند دیگر من طاقت نیاوردم، همه همینجور، رفتم داخل اتاق دیدم آیت الله میلانی، این پیرمرد نشسته کفنش را هم گذاشته، هر جوانی که میآید میگوید که تو امام حسین(علیهالسلام) را دوست داری؟ میگوید بله چقدر دوست داری؟ میگوید خیلی، خلاصه اشکش را درمیآرود تا آن طرف به یاد امام حسین(علیهالسلام) گریه میکند، کفنش را میدهد میگوید که همین اشکت را با کفن من پاک کن، بعد آن جوان هم باز بیشتر منقلب میشود و خلاصه میآید بیرون، خب چهل نفر، چهل تا جوان گریه میکنند و این پیر مرد کفنش را با اشک آنها…، بعد میگوید گفتم آقا شما مرجع تقلید هستید، صاحب رساله هستید، خیلی از مجتهدین و مراجع شاگرد شما بودند، به امضاء شما مجتهد شدند. ایشان میگوید امید ما به همین روضه است، قریب به این مضمون.
خیلی من اهل خواب نیستم ولی بعضی از خوابها خب، مؤید به نقل است، میگویند آقاسید عبدالهادی شیرازی ایشان خواب دید صحرای قیامت، همه مجتهدین تو صف ایستادند، امام صادق (علیهالسلام) یکی یکی دارد بررسی میکند، دید این صف خیلی طولانی است، یک جایی یک دری هست نوشته بابالحسین، رفت از آن طرف برود، گفتند نه تو نمیتوانی بروی، گفت اینجا چیست؟ گفتند اینجا مال روضه خوانهاست، مال منبریهاست، تو منبری نیستی، گفت شبهای جمعه از آن موقع برای خانوادهاش روضه میخواند. شما دلهاتان آماده است دیگر، روضه بخوانیم و به این وسیله پناهنده بشویم به امام حسین و از امام حسین بچهها معرفت بخواهیم، مشکلات دنیاییتان حل میشود؛ معرفت بخواهیم، معرفت، معرفت. گفتند تو دوره غیبت هم زیاد بگویید «اللهم عرِّفنی نفسک»، چه معرفتی؟ همان، بگو آقا امام حسین تو چه چشیدی؟ به تو چه چیزی نشان دادند؟ تو چه درکی داشتی؟
روضه حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ. اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
سلام ما برآن آقایی که در آن لحظات آخر با آن بدن چاک چاک با آن دل داغ دیده، یعنی علی اکبرش را از دست داده بلند، بلند گریه کرد، برادرش ابوالفضل را از دست داده، جلوی چشمش علی اصغر بالبال زده، آقایی که این همه مصیبت با آن لبهای خشکیده و گلوی تشنه، با آن بدن خسته، میگوید الهی رضیً بقضائک تسلیما لامرک، خدایا حسین از تو گله ندارد؛ حسین و گله؟ ابداً، حسین (علیهالسلام) راضی به حکم توست، تسلیم فرمان توست، لا معبود سواک، یا غیاث المستغیثین، استادی(خدا رحمتشان کند) میگفتند، آن لحظه آخر یعنی چه امام حسین میگوید: یا غیاث المستغیثین، یعنی مثلاً دیگر پیروز بشوم؟ اینکه میگوید به فریاد برس، لحظه دیدار با خدا خیلی مهم است، دیدار با خدا خیلی اهمیت دارد، امام حسین (علیهالسلام) از خود خدا کمک میخواهد، میگوید: «یا غیاث المستغیثین»، بگوییم حسین جان، آقا جان، ما یتیم هستیم، دست امام زمان بالای سر ما نیست، تو امروز نوازشی کن ما را تو عنایتی کن. ما که حریف خودمان نشدیم… هر روز از دیروز بدتر «الهی ابلیت شبابی فی سکرت تباعد منک» سه دقیقه آخر؟ جوانها دیر نفهمید، دیر نفهمید، کار از کار میگذرد یک وقتی دیگر میبینی ارادهات ضعیف شده، رذائل اخلاقی ریشه دار شده، حیف است، دیر میفهمد آدم چه شبهایی را خوابید، کنار حرم امام رضا (علیهالسلام)! چه ظلمی به خودش کرد. یک وقتی آدم میفهمد که دیگر کار از کار گذشته، ولی خدایا نا امید نیستیم.
أللّهُمَّ إنّا نَسألُکَ وَ نَدعُوکَ، بِاسمِکَ العَظیمِ الأَعظَمِ الأَعَزِّ الأَجَّلِّ الأَکرَمِ، بِحقِّ مُحمَّدٍ وَ عَلیٍّ وَ فاطِمهَ وَ الحَسَنِ وَ الحُسَینِ عَلَیهِمُ السَّلامُ، یَا اللهُ…خدایا ممنونت هستیم، از تو گله نداریم، خدایا به معرفت ما بیفزا، به ارادت ما، به محبت ما، به عشق ما نسبت به پیامبرت، حضرت زهرا، امیرالمؤمنین و اولادش بیفزا، خدایا حقارت دنیا را به ما بنمایان، ما را با عیوبمان آشنا بگردان، تنفر از رذائل اخلاقی را، تنفر از گناهان را، روزی ما بگردان، محبت اطاعت و بندگی را نصیب ما بگردان، شیرینی نماز شب، نماز شب با اشک، شیرینی تلاوت قرآن با اشک، شیرینی معرفتت را نصیب همه ما بگردان، عاقبت همه ما را ختم بخیر بفرما، فرج امام زمان را نزدیک کن، دعاهای امام زمان در حق رهبرمان، در حق کشورمان در حق جوانهایمان، مستجاب بگردان، خدایا این جوانها را از علماء ربانی قرار بده، مایه خشم شیاطین قرار بده، مایه امید امام زمان قرار بده، امید امام زمان را نسبت به اینها ناامید مگردان، خدایا بر دستانمان بر زبانمان بر قلممان خیرات ماندگار جاری بگردان، به وقتشان، به مطالعهشان، به مباحثهشان، به تلاششان برکت کرامت بفرما، خدایا شر توطئههای امریکا و اسرائیل و آلسعود را به خودشان برگردان، مردم مظلوم یمن را نجات کرامت بفرما، خدایا آنچه به خوبان دادی به ما هم عطا کن، آنچه از خوبان دور کردی از ما هم دور برگردان، شهیدانمان، امام شهیدان، امواتمان، اساتیدمان، حق دارانمان، پدر مادرهایی که از این جمع به رحمت خدا رفتند شریک ثواب این جلسه بگردان.
والسَّلامُ علیکُم وَ رَحمه اللهِ و برَکاتُه
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد