أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ
بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم، وَ بِه نَستَعین، إنَّهُ خَیرُ نَاصِرٍ وَ مُعینٍ وَ صَلَی اللهُ عَلَی سَیِّدِنا وَ نَبیِّنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ المَعصُومینَ وَ لَعنَهُ الله عَلَی أعدائِهِم أجمعین. رَبِّ أدخِلنی مدخل صدقٍ وَ أخرِجنی مُخرجَ صِدقٍ وَاجعَل لی مِن لَدُنکَ سُلطاناً نَصیراً. إلهی انطِقْنی بالهُدی و اَلْهِمْنِی التَّقوی و وَفِّقْنی لِلَّتی هی اَزْکی.
هدیه به روح همه شهیدان، امواتمان، حق دارانمان، پدر و مادرهایی که از این جمع به رحمت رفتند، صلواتی مرحمت بفرمایید؛ «اللّهمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم»
نسبت به بندگان خدا و سرنوشت آنها، همه مسئولیم
«اتَّقُوا اللهَ فِی عِبَادِهِ وَبِلاَدِهِ»، امیرالمؤمنین علی(ع) در یک خطبهای میفرمایند تقوا داشته باشید، خویشتندار باشید نسبت به بندگان خدا و شهرهای خدا؛ یعنی تقوا دامنهاش وسیع است، چون دین اسلام دینی است جامع و کامل، فقط مربوط به مسائل حلال و حرام، نماز و روزه، معاملات، عبادات، روابط اجتماعی نیست؛ بلکه مسائل خیلی از این وسیعتر است. همه ما نسبت به بندگان خدا مسئول هستیم، نسبت به سرنوشت دیگران هم مسئول هستیم، فقط حق نداریم به سرنوشت خودمان فکر کنیم، چون ما در یک کشتی نشستیم، سرنوشتمان به هم گره خورده و نمیتوانیم نسبت به بلاد اسلامی و شهرهایی که مسلمانان در آن زندگی میکنند بیتفاوت باشیم.
در یک جایی امیرالمؤمنین(ع) میگویند همه نیکیها، همه خوبیها، حتی جنگ در راه خدا در مقایسه با امر به معروف و نهی از منکر مثل یک مقدار کمی آب است در برابر دریا؛ در دهان چه مقدار آب جای میگیرد؟ چه حجمی از آب؟ خیلی عجیب است. امر به معروف یعنی چه؟ یعنی همین احساس مسئولیت نسبت به سرنوشت مسلمانها.
تأمین مصلحت عمومی در گرو امر به معروف
خود حضرت در یک جایی فرمودند خدا امر به معروف را واجب کرد «مَصلحهً لِلعَوام»، به خاطر اینکه مصلحت عموم مردم تأمین بشود. نهی از منکر را واجب کرد به خاطر اینکه سفیهان دفع بشوند و اشرار مسلط نشوند. راه رسیدن به این مهم این است که حکومت و قدرتی باشد. بدون حکومت و قدرت نمیشود با قدرتهای مفسد درگیر شد. با توجه به این مقدمه، شرکت در انتخابات از منظر تقوا واجب است؛ یعنی اگر کسی شرکت نکند، بی تقوایی کرده، گناه مرتکب شده، بی تفاوت بوده نسبت به سرنوشت مسلمانان. حالا هم از آن منظر که شرکت کنندگان کم میشوند و دشمنان امید پیدا میکنند، ـ چون ما باید دشمنان خدا را ناامید کنیم،ـ و هم از آن جهت که به عنوان یک فرد متدین میتوانسته تاثیرگذار باشد در اینکه افراد ناشایست ورود پیدا نکنند. وقتی غیرِ اصلحها ورود پیدا میکنند، بر سرنوشت ما مسلط میشوند.
ارزش و راهِ دعوت دیگران به کار نیک
شرکت خودمان نماد تقواست، ترویج به شرکت هم نماد تقواست، «وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ»، و کیست خوش گفتارتر از آن کس که به سوى خدا دعوت نماید و کار نیک کند و گوید: من از مسلمانانم. بالاخره افرادی هستند که ممکن است بیتفاوت باشند؛ باید آنها را بیتفاوتی بیرون آورد. منتها گفتند «کَلِّم النَّاس عَلَی قَدْرِ عُقُولِهِمْ»، به هرکسی مطابق با فهمش، مطابق با ارزشهای مورد قبولش حرف بزن. ببین طرف مقابلت چه میفهمد، طرف مقابلت چه چیزی برایش مهم است. بعضیها ممکن است فقط پول برایشان مهم است، بعضیها ممکن است بفهمند اگر پول هم میخواهند باید امنیت را بخواهند، و شرکت در انتخابات حافظ امنیت ملی ماست؛ بنابراین با زبان امنیت با آنها حرف بزنید. اگر منافع خودش را میخواهد، دنیایش را میخواهد، باز هم راهش همین است؛ باید در دعوت ملاحظه بکنیم. قرآن میگوید وقتی حضرت ابراهیم(ع) ستاره پرستان را دید ادبیاتِ او یک ادبیاتی بود که بفهمند و قانع بشوند. متاسفانه نیروهای ارزشی ـ حالا با هر نامی که در جامعه مشهور باشند، هر حزبی باشند ـ عمدتاً میخواهند با ادبیات خودشان ارتباط برقرار کنند! طرف مقابل گاهی اصلاً این ادبیات را نمیفهمد! باید ظرفیت و خواستههای طرف مقابل را سنجید. حضرت ابراهیم به ستاره پرستان گفت «هذا ربی»، بعد که ستاره غروب کرد گفت «إنِّی لا اُحِبُّ الآفِلینَ»؛ این چیزی که افول میکند را من دوست ندارم.
لزوم اهتمام به امور مسلمانان
پیامبر(ص) فرمود «مَن اَصبَحَ وَ لَم یَهتَمَّ بِاُمورِ المُسلِمینَ فَلَیسَ بِمُسلِم»، اگر کسی شب را به صبح برساند و اهتمام نداشته باشد به امور مسلمانان، مسلمان نیست. حالا هر چه میخواهد نماز بخواند. اهتمام یعنی دغدغه، دغدغه هم ظهوراتی دارد؛ یک بخشش دلی است؛ یعنی آدم به فکر است و جوش میزند. یک جنبه دلیاش این است که دعا میکند. استغاثه خیلی مهم است؛ نقل شده که امام زمان(عج) فرمودند: «إِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، ولاناسینَ لِذِکْرِکُمْ…»، ما رها نکردیم شما را، ما فراموش نمیکنیم شما را…؛ این استغاثهها تأثیر دارد، توجه امام زمان را بیشتر میکند. «إنَّ الدُّعاءَ یَرُدُّ الْقَضاءَ وَقَدْ نَزَلَ مِنَ السَّماءِ وَقَدْ ابْرِمَ إبْراماً» ، دعا تأثیر دارد، باید دست به دعا هم بود. خب یک جنبهاش هم همین است که تلاش میکند انسان تشخیص بدهد که به چه کسی باید رأی بدهد؛ این تلاشها مأجور است، اینها ثواب دارد. تلاش میکند که به دیگران هم توصیه بکند، آنها را تشویق بکند؛
آنچه به تو سپردهاند را ضایع نکن!
مسئولیت هرچه که باشد، چه در قوه مقننه باشد، چه در قوه قضائیه باشد، چه در مسئولیتهای اجرایی باشد، از نظر امیرالمؤمنین(ع) یک امانت است. در نامهای امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «إِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَهٍ، وَلکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانهٌ»، این مسئولیتی که به تو دادم، این طعمه نیست. طعمه یعنی غذا، اینجا یعنی، مسئولیت وسیله نان و آب نیست. دنبال پول اگر میخواهی باشی ولو حلالش برو جای دیگر، اینجا امانت به تو سپرده شده، باید بزرگترین دغدغه تو حفظ امانت باشد. حالا اختیار این امانت را دادهاند دست ما که ما بدهیم به یک نفر، یعنی گفتند امانت را که همین نمایندگی است، تو بده دست یک نفر شایسته. خب به دست چه کسی بدهیم؟ به دست کسی که میتواند حفظ کند، بنا دارد امانت را حفظ کند، و قدرت حفظش را دارد. در خطبه متقین حضرت یکی از صفات متقین را فرمود «لا یُضِیعُ مَا اسْتُحْفِظَ»، فرمود ضایع نمیکند آنچه را که به او سپرده شده. بعضیها فرصتهای مجلس را ضایع میکنند، اصلاً مطالعه نمیکنند، اصلاً فکر نمیکنند، اصلاً ایده ندارند، اصلاً نظارت نمیکنند بر رفتار مسئولان! انقلاب امانتی است که به دست من و شما سپرده شده، امانتی که شهدا به دست من و شما سپردهاند، ما باید حفظش کنیم؛ چگونه؟ به دست انسانهای نااهل نسپاریم.
خواص؛ راهنمای توده مردم
امیرالمؤمنین(ع) در خطبه ۱۹۷ انقلابیون راستین و اصحاب واقعی پیامبر(ص) را مستحفظ معرفی کرد؛ فرمود: «وَلَقَدْ عَلِمَ الْمُسْتَحْفَظُونَ مِنْ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ -صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ» فرمود مستحفظین از اصحاب حضرت میدانند…؛ مستحفظ یعنی کسی که یک چیزی به او سپرده شده و به او گفتند حفظش کن.
امیرالمؤمنین(ع) اصحاب را دو دسته میکند، بعضیها مستحفظ هستند، بعضیها مستحفظ نیستند، همین مردم جامعه ما الآن دو دسته هستند؛ بعضیها مستحفظ هستند، یعنی از آنها توقع است که حافظ باشند؛ بعضیها نه، قبل از انقلاب هم زندگی میکردند، الآن هم زندگی میکنند، از آنها توقع فعالیت نمیرود، توده مردم هستند، به فکر نان و آبشان هستند، به عبارت دیگر خواص جامعه نیستند. خواص شما هستید، هر جامعهای دوتا اقلیت دارد، یک اکثریت دارد، اکثریتی که هدف برتری ندارند، دنبال نان و آبشان هستند، این اکثریت گاهی میروند در دام اقلیت مفسد، گاهی میروند در دام اقلیت مصلح، یعنی در جامعه نبرد بین دو اقلیت است، بعد این دوتا اقلیت هر کدام پیروز بشوند این اکثریت را میکشانند به سمت خودشان.
امانت را به کسی بده که اهل است
خب حالا ما امانت را به چه کسی بدهیم؟ قرآن میگوید به کسی بده که اهل است، «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا»، کسی که ضایع نکند، در نامه ۶۹ نهجالبلاغه داریم که فرمود، این را نقل شده که خطاب به همین جناب کمیل است که یک جایی یک کوتاهیای کرده در مسئولیتش بنا به یک نقلی، حضرت توبیخش کرد فرمود «إِنَّ تَضْیِیعَ الْمَرْءِ مَا وُلِّیَ، وَتَکَلُّفَهُ مَا کُفِیَ، لَعَجْزٌ حَاضِرٌ وَ رَأْیٌ مثبر [مُتَبَّرٌ]»، اینکه یک کسی یک مسئولیتی به او بسپارند، ضایع کند، و بعد برود خودش را به زحمت بیندازد نسبت به یک کاری که یک مسئول دیگری دارد، خیلی بیعرضه است این آدم، نشانه ناتوانى آشکار، و اندیشه ویرانگر است. ببینید کدام یک از نمایندگان خودشان را وقف حداکثری میکنند برای این مسئولیت سنگین که اگر ۲۴ ساعتشان ۴۸ ساعت بشود، وقت کم میآورند؟ اگر دیدید یک کسی زیاد میرود کربلا، مثلاً آخوند است، میگوید حالا نماینده هم شدیم، میخواهیم کربلامان را هم مکرر برویم، حجمان را هم مکرر برویم، زیارت امام رضا(ع) هم مکرر برویم، خادم امام رضا(ع) هم باشیم، نمیدانم مسافرت فلان هم برویم، این مصداق همان «تَضْیِیعَ الْمَرْءِ مَا وُلِّیَ وَتَکَلُّفَهُ مَا کُفِیَ» است. تَکَلُّف یعنی خودش را به زحمت میاندازد نسبت به چیزی که کفایت شده و یک مسئول دیگری دارد، یعنی الآن در حیطه وظیفه او نیست. خدا نگهدار رهبری باشد، یک وقت خدمتشان بودیم گفتند مردی و کاری، بعد این عبارت را به کار بردند «المرء و ضیعته»، تا آدم متمرکز نباشد نمیشود؛ دامنه کار خیلی وسیع است؛ هر روزی، هر هفتهای یک موضوع جدید مطرح میشود، میخواهد نظر بدهد، نمیتواند نگاه بکند او چه میگوید، باید حال و حوصله داشته باشد.
شاخصِ انتخاب، تخصص و تعهد است
ما داریم آزمایش میشویم، رأی دادن یک نوع قضاوت است، یادتان باشد، «وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً»، باید به اطمینان برسیم، حالا از هر راهی، خب شاخصها چیست؟ در یک کلام هم تخصص هم تعهد؛ یعنی اگر یک کسی دیدید احساس میشود خیلی متدین است ولی بی محابا میآید این مسئولیت را میپذیرد، بدانید تعهد ندارد، خیانت دارد میکند. باید اگر دید بهتر از او هست رها کند، به بهتر از خودش بسپارد، مجلس جای افراد ایدهپرداز است. باید حرف داشته باشند برای برون رفت از مشکلات متعدد؛ هم خودشان فکر داشته باشند، هم از فکر دیگران استفاده بکنند؛ اهل مشورت باشند. اگر کسی بپذیرد و توان ندارد خائن است؛ باید بتواند این امانت را حفظ بکند.
حالا چه کسانی میتوانند؟ این نامه را دقت بکنید، امیرالمؤمنین(ع) به یکی از فرماندارانشان نوشتند: «أَمَرَهُ بِتَقْوَی اللهِ فِی سَرَائِرِ أُمُورِهِ وَخَفِیَّاتِ عَمَلِهِ»، علی(ع) امر کرده است او را تقوا داشته باشد در باطن، در سرائر امر، در آن جاهایی که عملش را کسی نمیفهمد، آنجاهایی که شاهدی به جز خدا نیست؛ علی(ع) از او میخواهد که عمل نکند به طاعت در ظاهر اما پشت پرده کارهای دیگری بکند، بعد فرمود «وَمَنْ لَمْ یَخْتَلِفْ سِرُّهُ عَلاَنِیَتُهُ»، هرکس باطن و ظاهرش، گفتار و رفتارش تفاوتی ندارد، «فَقَدْ أَدّی الْأَمَانَهَ، وَأَخْلَصَ الْعِبَادَهَ»، اینها میتوانند امانت دار خوبی باشند، و الا بقیه نمیتوانند. بنابراین صداقت خیلی مهم است، روی دروغ باید حساس باشیم. اسلام همیشه از منافق ضربه خورده.
شعارها با عملها باید مطابق باشد؛ گول منافق را نخوریم
امیرالمؤمنین(ع) در نامهای به محمدبن ابیبکر فرمود که پیامبر(ص) فرموده است: «إِنِّی لاَ أَخَافُ عَلَی أُمَّتِی مُؤْمِناً وَلاَ مُشْرِکاً»، فرمود من بر امت خودم نمیترسم از مؤمن، چراکه مؤمن ایمانش او را حفظ میکند؛ از مشرک هم نمیترسم چون رو بازی میکند، مشرک است دیگر، فرمود با شرکش قلع و قمع میشود؛ فرمود: «لکِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ کُلَّ مَنَافِقِ الْجَنَانِ، عَالِمِ اللِّسَانِ…»، ولی از منافق میترسم! منافق میداند تو چه چیزی را دوست داری، مطابق میلت حرف میزند؛ «…یَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ»، آنچه را که میشناسید آن را میگوید؛ ولی یک کار دیگری انجام میدهد؛ بنابراین گول شعار را نخوریم گرچه شعار مهم است؛ ولی باید ببینیم این شعارها با عملها چقدر تطبیق دارد.
نماینده باید فکر و بُرش داشته باشد
در نامه ۵۳ نهجالبلاغه امیرالمؤمنین(ع) به دو تا نکته اشاره میکنند، هم قدرت اجرا، هم فکر داشتن. حالا ممکن است شما بگویید نمایندگی مجلس به قدرت اجرا چه ربطی دارد؟ بی ربط نیست، نماینده میخواهد وزیر انتخاب کند باید فهمی از مدیریت داشته باشد، بداند چه کسی با عرضه است، چه کسی بیعرضه است، و فکر هم داشته باشد. دقیقاً در بیان حضرت این دوتا هست، در آن قسمتی که فرمود بدترین وزیران تو کسانی هستند که با اشرار قبلی همکاری میکردند، بعد حضرت میخواهند بگویند نیازی به آنها نداری، در بچه مسلمانها افراد خوبی پیدا میشوند؛ «وَأَنْتَ وَاجِدٌ مِنْهُمْ خَیْرَ الْخَلَفِ مِمَّنْ لَهُ مِثْلُ آرَائِهِمْ وَنَفَاذِهِمْ»، هم آراء را مطرح میکند حضرت، هم نفاذ را مطرح میکند؛ آراء یعنی فکر، نفاذ یعنی قدرت اجرایی و نفوذ و برش داشتن. فرمود در بچه مسلمانها کسی پیدا میشود که این دوتا ویژگی را با هم داشته باشد، فکر داشته باشد و قدرت اجرایی داشته باشد. حالا اینجا در نمایندگی میگوییم مدیریت سرش بشود که بفهمد چه کسی به درد این کار میخورد. یکی از همین نمایندگانی که الان نماینده هستند بعد از اینکه رأی آوردند آمدند جای ما با چند نفر از دوستانمان هم بودند، همه گفتند تبریک، نوبت ما شد گفتیم آقا تبریک و تسلیت عرض میکنیم خدمتتان، تبریک برای اینکه فرصت خدمت فرآهم شد، تسلیت برای اینکه بار سنگینی است آقا، آش دهان سوزی نیست.
در رقابت با باطل نباید دنبال قدرت و پول باشیم
ببینید امام معصوم چه غصههایی داشته! در خطبه ۱۳۱ حضرت علی(ع) فرمود: «ای جانهای مختلف، ای دلهای متشتت، ای کسانی که بدنهایتان حضور دارد، ای کسانی که عقلهایتان غایب است!» ـ اینکه میگویند امیرالمؤمنین(ع) مظلوم است، بخاطر همینهاست، در موقعی که به قدرت رسیده اینطور است! ـ فرمود: «شما را وادار برحق میکنم ولی فرار میکنید؛ همانطور که بز از غرش شیر فرار میکند.» بعد فرمود: «هیهات، هیهات که بتوانم با شما پرده را از روی چهره عدل بردارم؛ هیهات که با شما بتوانم کجی حق را راست کنم.» امیرالمؤمنین(ع) هم مشکلش همین بوده، آدم خوب کم پیدا میکرده، بعد فرمود: «لَمْ یَکُنِ الَّذِی کَانَ مِنَّا مُنَافَسَهً فِی سُلْطَانٍ، وَلاَ الِتمَاسَ شِیءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ»، فرمود خدایا تو میدانی این مسابقهای که ما داریم میدهیم، این رقابتی که با جریان باطل داریم، ما دنبال قدرت و پول نیستیم؛ قرآن دنیا را میگوید حطام، حطام گیاه خشک است، یعنی وفا نمیکند، یعنی تکیهگاه محکمی نیست، میگوید هدف اصلی حطام نیست، پس هدف اصلیتان چیست؟ امیرالمؤمنین(ع) سر حکومت که جنگیده؛ چون حکومت را غصب کردند؛ میگوید: «صَبَرتُ وَفی الْعَیْنِ قَذًی، وَفی الحَلْقِ شَجاً»، ناراحت است چرا از دستش گرفتند، وقتی هم که به دست آورده، سفت و محکم چسبیده، حاضر نشده به همین راحتی از دست بدهد حکومت را، ولی در عین حال حضرت میگوید خدایا تو میدانی منافسه ما برای رسیدن به سلطان و فضول الحطام نیست. منافسه به مسابقه و رقابت برای رسیدن به شیء نفیس میگویند. حضرت میگوید نه پول میخواهیم، نه قدرت برایمان اهمیت دارد.
هدفمان زنده کردن ارزشها باشد
یک جا ابن عباس میگوید بر امیرالمؤمنین(ع) وارد شدم آقا داشت کفشهایش را وصله میزد من را که دید، فرمودند این کفش من چقدر میارزد، گفتم آقا یک قرون کفش شما نمیارزد، «لا قیمهَ لَها»، فرمود به خدا قسم حکومت بر شما از این لنگ کفشی که در بازار نمیخرند برای من بی ارزشتر است، بعد استثناء زد فرمود «إِلاّ أَن أُقیم حقّاً، أَوأَدفع باطلاً»، مگر اینکه بتوانم حق را اقامه کنم، یا باطل را دفع کنم. خب حالا هدف چیست؟ هدفها را ببینید، هدف فرمود: «وَلکِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ، وَنُظْهِرَ الْإِصْلاَحَ فِی بِلاَدِکَ»، امیرالمؤمنین(ع) میگوید من دنبال پول نیستم، برای من حق و اقامه حق و دفع باطل مهم است، لذا در شورای شش نفره، خب حاضر بودند به امیرالمؤمنین(ع) قدرت را بدهند ولی باید میپذیرفت که آن مسیر را کمی منحرف کند، از آن مسیری که پیامبر گفته نرود! حاضر نشد. اگر به طلحه و زبیر کمی باج داده بود، تمام بود، اما باز هم حاضر نشد.
خب هدف چیست؟ فرمود ما میخواهیم معالم دین را برگردانیم، معالم جمع معلم است، یعنی علامتها، یعنی ارزشها را زند کنیم، و میخواهیم «نُظْهِرَ الْإِصْلاَحَ فِی بِلاَدِکَ»، اصلاح را آشکار کنیم؛ یعنی امیرالمؤمنین(ع) اصلاحطلب بوده است و به دنبال برگرداندن علامتهای دین خدا بوده است، خب همه میخواهند مصلح باشند. پیامبر(ص) فرمود: «إِنْ أُرِیدُ إِلاَّ الإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ»(سوره هود، آیه۸۸)، من قصدى جز اصلاح [جامعه] تا آنجا که بتوانم ندارم. اصلاً رسالت پیامبران این بوده که اصلاحطلب بودهاند، ولی اصلاحطلب کیست؟ اصلاحطلب را قرآن اینطور میگوید «وَلَا تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ، الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَلَا یُصْلِحُونَ»، میگوید به حرف آدمهای مصرف نکنید، مصرفها مفسد هستند، مصلح نیستند، کما اینکه در سوره بقره هم داریم که «وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ، أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ»، این دو جریان در طول تاریخ بوده، هرکسی یک ادعایی داشته، هیچ کس نمیآید بگوید من میخواهم فساد به پا کنم.
بعضیها با حرف نزدن از ارزشها رأی جمع میکنند!
امیرالمؤمنین(ع) میگوید ما میخواهیم معالم را برگردانیم، یعنی ارزشها باید بزرگ بشود، مشکل الآن این است که ارزشها کم رنگ شده است. اینکه میبینید از ارزشها نمیگوید؛ چون میخواهد روی موج کم رنگ شدن ارزشها سوار بشود، یک طوری حرف میزنند که رأی جمع بکنند؛ اینطور سر مردم را کلاه میگذارند! ارزشها کم رنگ شده، میخواهد روی آن موج سوار بشود، لذا میگوید ما شادی را تحریم نمیکنیم؛ یعنی مثلاً انگار بچه مسلمانها گفتند مردم همه غمگین باشید، البته خب اینقدر دهه، دهه، زیاد میکنیم، فاطمیه را سه تا دهه میکنیم، محرم و صفر هم که شش تا دهه میکنیم، عسکریه هم که یک دهه، بعد نقویه و جوادیه و کاظمیه و علویه و رمضان و حالا که محسنیه هم گفتند بگیرید. ما هم گاهی اشتباهاتی میکنیم؛ ولی اینها همین دروغهایی است که میگویند. با رقص و آواز کسی شاد نمیشود؛ اگر قرار بود با رقص و آواز شاد بشوند خودکشیها در کشورهای غربی رو به افزایش نبود؛ خودکشی حاصل چیست؟ طرف افسرده است، یعنی رقص و آواز جواب نداده.
جنبههای مختلف نگاه به امنیت و قدرت
حالا امیرالمؤمنین(ع) میگوید چرا میخواهیم این کار را بکنیم، هدف چیست؟ فرمود «فَیَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِکَ»، ما دنبال این هستیم که بندگان تو ای خدا، بندگان مظلومت امنیت داشته باشند، امنیت خیلی مهم است. الآن دو تا بحث است، یکی میگوید مدام بگوییم صلح، فکر کرده بگوییم صلح امنیت ایجاد میشود؛ این یک نگاه است. یک نگاه این است که میگوید نه، قدرتت را زیاد کن، آنها زبان صلح نمیفهمند، «وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّهٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ»، بحث سر امنیت است، شما در برابر گرگ مدام بگو «صلح»، نمیشود. امام صادق(ع) فرمود گرگ باش و الا گرگها میخورندت؛ پس امنیت خیلی اهمیت دارد، نمیشود نسبت به امنیت بیتفاوت بود. ببینید چه کسانی قدردان امنیت هستند؟ این فکر میکند مثلاً مذاکره امنیت میآورد، مثل اینکه شما بروید در بنگاه معاملات جیبت خالی است، چرب زبان هستی، طرف هم میداند جیبت خالی است، آیا به شما محل میدهد؟! هر جا یک زبانی دارد دیگر، با گرگها زبان زور، بله، وقتی دید زور داری، میگوید بیا با هم حرف بزنیم، خب، امنیت، بعد فرمود میخواهیم اقامه کنیم حدود معطل پروردگار را، «تُقَامَ الْمُعَطَّلَهُ مِنْ حُدُودِکَ»، هدف ما این است که دین را پیاده کنیم، و الا حکومت دست بچههای ارزشی نباشد آرام آرام، مدام از این حکم میزنند، از آن حکم میزنند، قدرت نباشد همین است، فرمود خدایا «اللَّهُمْ إِنّی أَوَّلُ مَنْ أَنابَ، وَسَمِعَ وَ أَجَابَ»، ببینید چقدر شبهه بوده که امیرالمؤمنین(ع) میگوید خدایا تو میدانی من اول مسلمان هستم، اول کسی هستم که نماز خوانده، ببینید چقدر شرایط سخت شده بوده، بعد فرمود «قَدْ عَلِمْتُمْ»، شما میدانید سزاوار نیست والی بر فروج و دماء و مغانم و احکام و در یک کلام امامتِ مسلمین اینطور آدمها باشند.
شرایط والی و پیشوای مسلمانان
بخیل نباشد
اول: فرمود بخیل نباشد، حالا شما ممکن است بگویید چه ربطی دارد؟ خیلی ربط دارد، بخیلی یعنی پولی است، پول دوست است، وقتی پول دوستها بروند سر کار فقر زیاد میشود، این را امیرالمؤمنین(ع) رمز مخابره کرد، چهارده قرن پیش این مطلب را گفته، از معجزات قولی امیرالمؤمنین(ع) است، فرمود هر موقع دیدی فقر زیاد شد بدان مسئولانی میآیند سر کار که اینها سه تا ویژگی دارند یکیاش این است که دنبال جمع ثروت هستند، این در نامه ۵۳ نهجالبلاغه هست، فرمود «وَإِنَّمَا یُؤْتَى خَرَابُ الْأَرْضِ مِنْ إِعْوَازِ أَهْلِهَا»، زمین وقتی خراب میشود که مردم فقیر باشند، مردم وقتی فقیر میشوند که «لِإِشْرَافِ أَنْفُسِ الْوُلَاهِ عَلَى الْجَمْعِ»، مسئولان به فکر جیب خودشان هستند، دلیل دومش را هم بگویم، فرمود «وَ سُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقَاءِ»، وقتی میترسند دفعه دیگر رأی نیاورند، یعنی بدبین هستند به باقی ماندن؛ دلیل سوم فرمود عبرت نمیگیرند، نمیدانند مردند قبلیها و دنیا وفا نکرد، «وَ قِلَّهِ انْتِفَاعِهِمْ بِالْعِبَر»، پس بخیل به درد نمیخورد.
جاهل نباشد
دوم فرمود جاهل به درد نمیخورد، جاهل با جهلش شما امت را گمراه میکند، باید اصول را بداند، روشها را بداند، دشمن دانا بلندت میکند، ببینید دشمن الآن چقدر به ما خدمت کرده، واقعاً دشمن به ما خدمت کرده، چون ما را متحد کرده، چون ما را مقاوم کرده، چون روی پای خودمان ایستادیم، چون از او ناامید شدهایم، «الْیَأْسُ مِمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ عِزُّ الْمُؤْمِنِ فِی دِینِهِ»، در زندگی فردیات میگویند اگر از داراییهای دیگران ناامید باشی به عزت میرسی، اگر یک ملتی چشم امیدش به دشمنانش نباشد و ناامید بشود عزیز میشود، دشمن میتواند خدمت بکند، دوست نادان هم به همان اندازه میتواند کار را خراب کند، حالا دوستهای نادان را نگوییم تندرو، بگوییم جلو زده از ولی، بگویید عقب مانده از ولی، چرا؟ چون تندرو، مقام معظم رهبری فرمودند دشمن سوء برداشت میکند، آنها تندروها را دارند یک کسان دیگری میگویند، ولی واقعاً یک عدهای از ولی جلو میزنند، «الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ»، نباید جلو بزند، نباید عقب بیافتد، «اللازم لکم لاحق».
خشن نباشد
سوم فرمود جافی نباید باشد، جافی یعنی چه؟ یعنی خشن، که امیرالمؤمنین(ع) فرمود یکی از ویژگیهای عمر این است که خشن بود، بروید خطبه شقشقیه را بخوانید، خشونت در میدان جنگ با کفار است، وقتی خشونت پیش میآید آدمها را میاندازی روی دنده لجبازی، فرمود قطع میکند ارتباطات را، باید بکشانیم دیگران را به سمت ولی، دیگران را از ولی دور نکنید، به اندازهای که میسور است البته، امیرالمؤمنین(ع) وقتی میخواهد یک کسی را بفرستد برای جنگ جمل میگوید با طلحه نروید صحبت بکنید، طلحه خشن است، بروید با زبیر صحبت بکنید، میخواهد آنها را وادار به صلح کند، زبیر دل نرمی دارد، ببینید چقدر لطیف است فرمود جافی به درد نمیخورد، یعنی باید بتوانند اصولگراها جذب حداکثری داشته باشند.
ظالم نباشد
چهارم فرمود الْحَائِفُ لِلدُّوَلِ، کسی که حائف است، حائف از حیف است، حیف یعنی ظلم، دول یعنی پول، پولها، یعنی کسانی که پولهارا بالا میکشند، هم بعضی ریشتراشها بالا کشیدند، هم بعضی ریشوها؛ هم بعضی از آنهایی که چفیه میاندازند هم بعضی از آنهایی که چفیه نمیاندازند؛ یعنی به هر دو شکل؛ نه گول ریش را بخورید، نه ریشتراشی را بخورید، یعنی واقعاً ببینیم چه کسی صداقت دارد، چه کسی پاک دست است، حالا شما ممکن است بگویید نماینده پول ندارد، اولاً به نماینده میتوانند باج بدهند که آن وزیر را استیضاح نکند، چشم پوشی کند، فرمود خلاصه یک کسی نباشد که بیتالمال ستم کند، الآن دارد به بیت المال ستم میشود، اختلاس و اسراف، دو بلای بزرگ، اختلاس و اسراف، به دو رقم ستم به بیت المال میشود، اختلاس و اسراف و گاهی تصویب کردن چیزهایی که اولویت نیست، آن هم باز ظلم به بیت المال است، مثل اینکه شما داری میمیری بعد بردنت بیمارستان از ناخن پایت خون میآید، بیایند به آن ناخن پا بچسبند، بابا دارد میمیرد، باید اولویتبندی کرد، شما در زندگیتان هم حق ندارید اسراف بکنید، باید اولویتبندی بکنید، با پول شخصی انسان حق ندارد اسراف بکند، زیادهروی بکند، بریز و بپاش بکند، باید اولویتها را رعایت بکند، وای به حالی که مال بیتالمال است.
اهل رشوه نباشد
پنجم هم فرمود اهل رشوه نباشد، رشوه نگیرد، و بالاخره میدهند دیگر، رشوه میدهند، حالا رشوهها گوناگون است، گاهی مستقیم است گاهی غیرمستقیم است، و کسانی که رشوه میگیرند خائن هستند، امیرالمؤمنین(ع) یک جایی میگویند یک کسی شب در خانهام را زد، در را باز کردم دیدم که یک ظرف حلوایی است نگاه کردم بدم آمد، گویا مار استفراغ کرده بود، حلوای به آن خوشمزگی که بویش آدم را ممکن است حالی به حالی کند، بعد با او برخورد تندی میکنند، این چیست؟ زکات است؟ صله است؟ این چیزها که برای ما اهلالبیت حرام است، صدقه است، هدیه است؟ میگوید آقا هدیه است، حضرت میگویند خاک بر سرت میخواهی علی را با عناوین دینی فریب بدهی، به هیچ قیمتی حاضر به رشوه نباشد، و فرمود معطل به سنت نباشد، کسانی به دنبال زنده کردن سنتها نیستند به درد نمیخورند، رسماً دارند میگویند آقا زنان، با کلمه زنان میخواهند رأی زنان را بگیرند نمیخواهند به زنان خدمت کنند، کسی که به فکر شغل زنان است، خائن زنان است، مگر گروه اقلی از زنانی که اینها کس و کاری ندارند، یا شغلهایی که ویژه خانمهاست، و الا شغلها را میدهند به زنها، مردها بیکار، معتاد، زنها همسر ندارند، همه چیز را به هم ریختهاند، خب حالا یک کسی باید به زنها بگوید این به نفع شما نیست، این دنبال رأی است که اینطور میگوید، و الا تو فکر کردی بروی سر کار به نفعت است؟!
لزوم پیروی از سنت پیامبر اکرم(ص)
سنت پیامبر خیلی مهم است، سنت راه کمال است، سنت راه کمال است، در زیارت امین الله میگوییم «مستنهً بسنن اولیائک مفارقهً لِأخلاق اعدائک»، خب اگر اینطور باشد که پس باید اصلاً رأی سفید بدهیم! نه، بیست پیدا نمیشود همان ۱۸ خوب است، ۱۸ نشد ۱۵ خوب است، اگر آنطور باشد باید جلسهمان هم تعطیل شود چون گر حکم کنند مست بگیرند اول گوینده را باید بگیرند، چکار کنیم، ما در دوره غیبت هستیم، خیلی هم رؤیایی فکر نکنیم، اما خیلی هم رها نکنیم ارزشها را، معیارها را، موازین را، باید در این جهت هم به عقلانیت توج داشت، به هرحال این داستان انتخابات هم آسیبهایی دارد هم فوایدی دارد، یکی از فوایدش این است که باید به فکر رضایت مردم باشند و الا خودکامگی میشد، آسیب دارد فایده هم دارد، و امیرالمؤمنین(ع) میگوید حاکم سه چیز باید خیلی برایش محبوب باشد، سه چیز را باید خیلی دوست داشته باشد، یک: امری که به حق نزدیکتر است، دو: امری که عدالت را بیشتر میگستراند، سوم: آن امری که رضایت مردم را جلب میکند و اشکال بچههای ارزشی این است که زمان انتخابات میخواهند بروند سراغ مردم، این بد است، باید از قبل ارتباط داشت، باید از قبل به فکر بود، به هر حال اینها کاملاً مسائل معنوی است، اگر کسی به این مسائل توجه نمیکند ولو نماز شب میخواند آن قربش وهمی است، قرب خیالی است، قرب نیست، کسی که تکلیفش را انجام نمیدهد، بیتفاوت است، حالا خیلی هم مقدس معاب باشد به قول قدیمیها، جانماز آب بکشد، اینها را نمیگویند، اسلام همینی است که پیامبر(ص) آورده است، همه چیزش با هم است.
دعای پایانی جلسه
اَلّلهُمَ انا نَسئَلُک و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم الاَعَزِ العَجَّلِ الاَکرَم بِحقِ مُحمَّد و علیّ و فاطِمَه و الحَسَن و الحُسَین، یا الله، خدایا فرج امام زمان نزدیک بگردان؛ دعاهای امام زمان در حق کشورمان، رهبرمان، جوانهایمان و جمع حاضر مستجاب بگردان؛ شر توطئههای آمریکا و اسرائیل و آل صعود را به خودشان بازگردان؛ امنیت ما را زوال میاور؛ ما را دشمن شاد مگردان؛ خدایا نتیجه انتخابات را به نفع امام زمان، به نفع اسلام و مسلمین قرار بده؛ عاقبت ما را ختم به خیر بگردان؛ شهیدان، امام شهیدان، امواتمان، حق دارانمان شریک ثواب این جلسه بفرما.
اللهم صل علی محمد وآل محمد