محفل سلوک علوی جلسه هشتم / ۲۹ بهمن ۱۳۹۴ / مسجد و حسینیه العلی
بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم
موضوع: اسباب و فواید پشیمانی انسان/ رهایی از اغواگری شیطان
بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیم، وَ بِه نَستَعین، إنَّهُ خَیرُ نَاصِرٍ وَ مُعینٍ وَ صَلَی اللهُ عَلَی سَیِّدِنا وَ نَبیِّنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ المَعصُومینَ وَ لَعنَهُ الله عَلَی أعدائِهِم أجمعین. رَبِّ أدخِلنی مدخل صدقٍ وَ أخرِجنی مُخرجَ صِدقٍ وَاجعَل لی مِن لَدُنکَ سُلطاناً نَصیراً. إلهی انطِقْنی بالهُدی و اَلْهِمْنِی التَّقوی و وَفِّقْنی لِلَّتی هی اَزْکی.
هدیه به روح منور حضرت زهرا (سلام الله علیها) صلواتی مرحمت بفرمایید؛
«اللّهمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم»
خداوند انشاءالله همه شهیدان و اموات و حقداران، پدر و مادرهایی که از این جمع به رحمت خدا رفتند شریک ثواب این جلسه بگرداند؛ صلوات دوم را بلندتر مرحمت بفرمایید؛ «اللّهمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم»
نحوه فریبکاری شیطان
در ادامه مباحثی که در خطبه یک بود به اینجا رسیدیم که امیرالمؤمنین فرمودند شیطان آدم را فریب داد و آدم شک پیدا کرد، تردید پیدا کرد، «فَبَاعَ الْیَقِینَ بِشَکِّهِ»[۱]، یقینش را فروخت، شک را گرفت. در شک ماندن همین است، بالاخره یک وقتی انسان تردید پیدا میکند هجوم شیطان سنگینتر میشود و انسان از دست میرود؛ به آگاهیهایش عمل نمیکند. «وَالْعَزِیمَهَ بِوَهْنِهِ»[۲]، یعنی اراده قوی او سست شد، «وَاسْتَبْدَلَ بِالْجَذَلِ وَجَلاً، وَبِالْإِغْتِرَارِ نَدَماً»، یعنی شیطان طلب مبادله کرد، با شادیاش دنبال ترس رفت. “استبدال” به طلب بدل میگویند، طلب مبادله، “جذل” یعنی شادی، “وجل” یعنی ترس، یعنی شادیاش را تبدیل به ترس کرد، یعنی وجل را با شادی طلب کرد، حالا این یعنی چه؟ وجل را، ترس را با شادی طلب کرد؟ یعنی آن موقع که داشت گناه انجام میداد خشنود بود، یعنی شیطان او را قانع کرده بود، چون قسم هم خورده بود دیگر، که من خیرخواه شما هستم، «وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ»[۳]، شیطان قیافه خیرخواه به خودش میگیرد. دشمن اینطور است، و از مقدسات هم استفاده میکند، از قسم استفاده میکند، قسم خورد، خب بنابراین آدم آن لحظهای که میخواست آن خطا را بکند خوشحال بود و معمولاً آدمها در هنگام خطا چون غافل هستند یک شادیای دارند، متوجه نمیشوند، بعد که به خود میآیند نادم و پشیمان میشوند.
شادیهایی که غصههای طولانی به همراه دارند!
«رُبَّ شَهْوَه ِساعَهٍ تُورِثُ حُزْنَاً طَوِیلَاً»[۴]، چه بسیار شهوتهایی که غصههای طولانی در پی دارد. ما شادیهای غم آور و ترس آور داریم، و غمهای شادی آور داریم، غمهای شادی آور خوب است، شادیهای غم آور خوب نیست، و گناه همین است، آن لحظه طرف متوجه نیست، البته مؤمنین اینطور هستند، اینهایی که کافر نیستند و لجباز نیستند و بنای به مقابله با فرمان پروردگار ندارند و غافل میشوند و لغزش پیدا میکنند، بعد پیشمان میشوند، و نفس اماره حالت نفس لوامه پیدا میکند، و چه حالت خوبی است، اگر کسی بعد از گناه پشیمان بشود و حالت او تبدیل بشود به نفس لوامه، این حالت، حالت قشنگ و زیبایی است که خداوند متعال به آن قسم هم خورده، در سوره قیامت «لَا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیَامَهِ، وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَهِ»[۵]، قسم به روز قیامت و قسم به آن نفسی که زیاد خودش را سرزنش میکند. دقت کنید؛ همچنان که نفس اماره[۶] است، یعنی زیاد امر به بدی میکند، مؤمن وقتی گرفتار نفس اماره میشود، زیاد خودش را سرزنش میکند، این سرزنش کردن سبب میشود که به راحتی دوباره برنگردد؛ این سبب میشود که این ندامت و پشیمانی که جزء ارکان توبه است، یک ندامت واقعی باشد و زمینه یک توبه و استغفار واقعی را فرآهم کند؛ بنابراین اطاعت از خدا شادی آور است و معصیت خوف آور.
پشیمانی؛ عاقبت فریب خوردن و معصیت
در ادامه حضرت فرمود «وَبِالْإِغْتِرَارِ نَدَماً»[۷]، آدم طلب کرد پشیمانی را به وسیله همین اغترارش، با همین فریب خوردنش؛ شیطان فریب داد، او فریب خورد. وقتی شیطان ما را فریب میدهد، و ما هم فریب او را میپذیریم، مغتر میشویم. در حقیقت داریم پشیمانی را برای خودمان طلب میکنیم، عاقبت اغترار و فریب خوردن، پشیمانی است. عاقبت معصیت پشیمانی است؛ کما اینکه قرآن در مورد قابیل میگوید وقتی برادرش را کشت، اول که «فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ…»[۸]، یعنی این نفسش یک کاری کرد که بالاخره با میل برادرش را بکشد، یعنی تدعین کرد و قانع شد برای اینکه این کار را انجام بدهد. این کار را که کرد «…فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِینَ»[۹]، پشیمان شد؛ منتها پشیمانی دو نوع است، گاهی انسان پشیمانیاش یک پشیمانی حقیقی است که این میشود از ارکان توبه، گاهی پشیمانیاش یک پشیمانی زودگذر است، و پشیمانیاش پشیمانی واقعی نیست.
انواع ندامت و پشیمانی
دو نوع ندامت داریم، پشیمانیای که منجربه توبه میشود، پشیمانی خوبی است، و پشیمانیای که نه فقط پشیمان شده و بعد باز به دنبال یک گناه دیگر میگردد! برای حل این مشکل، کما اینکه قابیل همین کار را کرد دیگر، یعنی توبه نکرد، و به دنبال این افتاد که مسئله را یک طوری برای خودش حل کند. امیرالمؤمنین(ع) حالات کسی که دارد میمیرد را توصیف کردند، فرمود: «یَعَضُّ یَدَهُ نَدَامَهً عَلَی مَا أَصْحَرَ لَهُ عِنْدَ الْمَوْتِ مِنْ أَمْرِهِ»[۱۰]، فرمود دستش را از روی حسرت و پشیمانی میگَزَد به خاطر اینکه میبیند به آخر خط رسیده. این ندامت فایدهای ندارد، پشمانی وقتی خوب است که فرصت داشته باشد. انشاءالله دیر پشیمان نشویم. یک وقتی توبه کنیم و پشیمان شویم که فرصت جبران باشد، کما اینکه فرصت جبران را خدای متعال برای حضرت آدم فراهم کرد.
معصیت بندگان خاص خدا؛ ثمره فریب شیطان
بدانید که هم فریب شیطان در معصیت پروردگار خوردن ندامت دارد، هم فریب شیطان را خوردن درمعصیت بندگان خاص خدا. آدم خدای متعال را معصیت کرد، بچههای آدم به حرف ولی خدا و حجت خدا نمیکنند؛ فرقی نمیکند، همچنان که «مَّنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ»[۱۱] کسی که رسول خدا را اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده است؛ مضمونش این است: کسی که رسول خدا را معصیت کند، معصیت خدا را کرده است. هر کس به حرف رسول نکند، به حرف ولی نکند، خدا را معصیت کرده. این هم پشیمانی دارد؛ یعنی آنهایی که به حرف حجت خدا نمیکنند آنها هم عاقبت پشیمان میشوند؛ امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «إِنَّ مَعْصِیَهَ النَّاصِحِ الشَّفِیقِ الْعَالِمِ الُمجَرِّبِ تُورِثُ الْحَسْرَهَ، وَتُعْقِبُ النَّدَامَهَ»[۱۲]، اگر کسی به حرف انسانی که آگاه، دلسوز و خیرخواه است و تجربه دارد، نکند، پیشمان میشود. خیلی ازجوانها گرفتار به این ندامت میشوند؛ بنابراین بهتر این است که انسان حرف خدا و اولیاء خدا را جدی بگیرد، و ساده از آن نگذرد، و الا چوبش را میخورد و پشیمان میشود.
منبع و دلیل ندامت و پشیمانی انسانها
بعد از آن اتفاق حالت غصه و پشیمانی و ندامت در آدم ایجاد شد؛ یعنی در حقیقت خدا آنرا در آدم ایجاد کرد و به فکر توبه افتاد. ـ چرا به فکر توبه میافتد؟ چون خدا دوست داشت آدم را و میخواست که توبه کند. ـ امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «بَسَطَ اللهُ سُبْحَانَهُ لَهُ فی تَوْبَتِهِ»[۱۳]، خدا زمینههای توبه را گسترش داد، یعنی زمینهسازی کرد، چون انسان را دوست دارد؛ حالا خدا چکار کرد؟ برای اینکه آدم برگردد چکار کرد؟ آدم را برهنه کرد، یعنی لباسهایش ریخت، آدم را غصهدار کرد، آدم را بیرون کرد، گفت برو، همانطور که خدا شیطان را از درگاه خودش راند، آدم را هم راند، بیرونش کرد از بهشت، از آن باغ، از آن جای مرفه و خوب. این از سر لطف بود، اگر خدای متعال با آدم برخورد تند نمیکرد، آدم پشیمان نمیشد؛ آدم غصهدار نمیشد و توبه نمیکرد. اینکه حضرت میگوید برای توبه او، گسترش داد توبه او را، یعنی زمینههای توبه را ایجاد کرد. واقعاً فکر کنید بسط توبه یعنی چه؟ بسط توبه آن طور که به ذهن میرسد یعنی زمینههای توبه را خدا گسترش داد.
زمینههای توبه، دلیل لطف پروردگار
زمینههای توبه چیست؟ توگوشی است، و این لطف خداست، سلب نعمت است، نعمت را میگیرد، غمگین میکند آدم را، اینها میشود بسترهای توبه؛ لذا قرآن میگوید خدای متعال دو نوع عذاب دارد، یک عذاب دنیوی دارد، یک عذاب اخروی دارد، عذاب دنیوی یعنی انتقامی که خدا در دنیا میگیرد، برای مؤمنین عرض میکنم نه برای کفار، انتقامی که خدا در دنیا از کفار میگیرد آن را میگویند عذاب استیصال که آنها یک راست میروند جهنم، نه، کسانی که مؤمن هستند، و خدا هنوز فرصت داده به آنها، فرصت را از آنها نگرفته، مریضشان میکند، گرفتارشان میکند، فقیرشان میکند، به قول قرآن میگوید «وَلَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَى»[۱۴]، عذاب اَدنی داریم، عذاب آخرت داریم؛ در این دنیا خدا عذابهای اینطوری برای مؤمنین دارد، چرا این کار را میکند؟ برای اینکه برگردند. لطف پروردگار دو رقم است، خدا لطف جلی دارد و لطف خفی. لطف جلی همین نان و آبی که به ما میدهد، سلامتیای که میدهد. لطف خفی پروردگار توگوشی است، عذاب است، مریض کردن است، فقیر کردن است، گرفتن نعمت است.
خدایا کدام نعمتت را شکر کنم؟ سلامتی یا بیماری؟!
صحیفه سجادیه دعایی دارد که مربوط به هنگام مریضی یا گرفتاری، یا ابتلای به بلاست؛ آنجا حضرت سجاد(ع) میگویند: خدایا تو را ستایش میکنم، «اللّهُمَّ لَکَ الحَمدُ عَلى ما لَم أزَل أتَصَرَّفُ فیهِ مِن سَلامَهِ بَدَنی ، ولَکَ الحَمدُ عَلى ما أحدَثتَ بی مِن عِلَّهٍ فی جَسَدی»[۱۵]، میگوید هم برای سلامتی تو را ستایش میکنم، هم برای اینکه من را مریض کردی. سلامتی حمد دارد، مریض شدن هم حمد دارد. بعد حضرت میگوید «فَما أدری یا إلهی أیُّ الحالَینِ أحَقُّ بِالشُّکرِ لَکَ؟…»، خدای من نمیدانم کدام یک از این دو حالت شایسته به شکر است، الآن که مریض هستم، یا آن وقتی که سالم بودم، «وأیُّ الوَقتَینِ أولى بِالحَمدِ لَکَ؟»[۱۶]، وقت سلامتی، که در آن روزیهای پاک را با گوارایی به من دادی، به من نشاط دادی که بروم دنبال رضایت تو؛ دنبال روزی؛ به من قوت دادی که توفیق پیدا کنم عبادت کنم؛ یا الآن که مریضم کردی؟ آن وقت در فواید بیماری میگوید… بار سنگین گناهان سبک بشود، پاک بشوم.
رضایت به رضای پروردگار نشانه شکرگذاری
این جایش را دقت کنید، «تَنبیهاً لِتَناوُلِ التَّوبَهِ»[۱۷]، میگوید من را مریض کردی که من را بیدار بکنی، بگویی توبه کن. لذا گفتند راضی به رضای پروردگار باشید. در زیارت “امینالله” هم داریم «اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِی مُطْمَئِنَّهً بِقَدَرِکَ رَاضِیَهً بِقَضَائِکَ»، خداوند هرکار با تو میکند از سر خیر و لطف است. تا زنده هستی هم نعمت خدا و هم نقمت خدا لطف است؛ به همین دلیل گفتهاند راضی باشید.
، در دعای ۳۵ صحیفه سجادیه داریم: «طَیِّبْ بِقَضَائِکَ نَفْسِی»، خدایا دربرابر حُکمَت جان مرا گوارا کن. خدایا کاری کن که جانم راضی باشد، بفهمم که حکم تو و فعل تو همهاش خیر است. بعد میفرماید«وَ هَبْ لِیَ الثِّقَهَ لِأُقِرَّ مَعَهَا بِأَنَّ قَضَاءَکَ لَمْ یَجْرِ إِلَّا بِالْخِیَرَهِ»، به من این اطمینان را بده که اقرار کنم که قضاء تو برای من خیر است، حالا هر نوعی باشد، چه سلامتی باشد، چه بیماری؛ لذا امیرالمؤمنین(ع) میگوید «اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلَی مَا تَأْخُذُ وَ تُعْطِی»[۱۸]، خدایا تو را ستایش میکنم بر آنچه از من گرفتی و آنچه که دادی، حمد امیرالمؤمنین(ع) بر نعمتهای گرفته شده مقدم است بر نعمتهای داده شده؛ این یک درک بالایی میخواهد، ما وقتی بچه بودیم متوجه نبودیم؛ بچههامان الآن همینطور هستند، نعمتها را که از آنها میگیریم تشکر نمیکنند چون نمیفهمند، ولی پدر نعمتی را که از بچه میگیرد، اگر سوئیچ ماشین را از جلوی دستش برمیدارد، این لطف است، اگر چاقو را از جلوی دستش برمیدارد، این لطف است، بزرگ که بشود میگوید بابا ممنون از من گرفتی بعضی از نعمتها را. او اگر خیلی بچهی با ادبی باشد بفهمد، وقتی به او یک چیزی میدهند میگوید بابا ممنون، وقتی یک چیزی میگیرند ناراحت میشود، چون نمیتواند بفهمد، احاطه ندارد؛ ولی امیرالمؤمنین(ع) میگوید: تو را ستایش میکنم بر آنچه که میگیری و آنچه که عطا میکنی، یعنی حمد بر نعمتهای گرفته شده مقدم است. واقعاً هم همینطور است، ما احاطه نداریم، ما نمیدانیم چه چیزی به نفع ماست، با همین نعمتها خیلیها میروند جهنم، بانعمتهای پروردگار گرفتار میشوند.
زمینههای استغفار بندگان خداوند
در خطبه ۱۴۳ داریم امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «إِنَّ اللهَ یَبْتَلِی عِبَادَهُ عِنْدَ الْأَعْمَالِ السَّیِّئَهِ»، وقتی بندههای خدا روی میآورند به گناه، خدا آنها را گرفتار میکند به «نَقْصِ الَّثمَرَاتِ»، میوهها کم میشود، «حَبْسِ الْبَرَکَاتِ»، برکات الهی محبوس میشود، همان برکاتی که قرآن میگوید اگر تقوا داشته باشند «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ»[۱۹]، آن برکات را نمیگذارد، درهای برکت بسته میشود، «إِغْلاَقِ خَزَائِنِ الْخَیْرَاتِ»، وقتی گناه میکنند گنجیههای خیراتش را خدا بر روی مردم میبنند، چرا؟ «لِیَتُوبَ تَائِبٌ»، تا کسی که اهل توبه است برگردد، «وَیُقْلِعَ مُقْلِعٌ»، تا کسی که میخواهد دست بردارد از گناه دست بردارد، «وَیَتَذَکَّرَ مُتَذَکِّرٌ»، تا کسی که به این وسیله میتواند به خود بیاید، متنبه و متذکر بشود؛ خب اینها مقدمه چیست؟ مقدمه استغفار است، بعد فرمود خدا استغفار را سبب روزی زیاد قرار داد، فرمود «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّاراً * یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْرَاراً»[۲۰]، استغفار کنید ببینید باران چطور بیاید، و بعد ببینید خدا چطور شما را مدد میکند با مال و فرزند؛ و چگونه خدا برای شما بهشت، باغها و نهرها قرار میدهد. به هرحال گناه آثاری دارد، آثار دنیوی گناه که بر بندگان عارض میشود، نشانه لطف خداست است، برای اینکه تا نمردیم به فکر جبران بیفتیم. در روایت داریم گناه آثاری دارد، امام زین العابدین(ع) فرمودند گناهانی که باعث میشود باران نیاید «جورالحکام فی القضاء»، وقتی قاضیهای یک جامعه جائر بشوند؛ یعنی روی بیاورند به بیعدالتی و رشوه گرفتن، بارندگی کم میشود. وقتی مردم شهادت باطل بدهند، «شهادت الزور»، شهادت ناحق بدهند، باران کم میشود، گرانی زیاد میشود. وقتی شهادت حق را کتمان کنند. امام باقر(ع) فرمود هیچ سالی بارانش کمتر از سال دیگر نیست، ولی خدا باران را هرکجا بخواهد میبارد، «ِذَا عَمِلَ قَوْمٌ بِالْمَعَاصِی…»[۲۱]، وقتی قومی معصیت بکنند خداوند آن باران سهم آنها را میبرد جای دیگر، و در روایت داریم خدا نعمتها را میگیرد؛ خدا آنها را از نماز شب محروم میکند. فرمود: «مَنْ یَمُوتُ بالذُنوب أَکْثَرُ مِمَّنْ یَمُوتُ بالآجال وَ مَنْ یَعیشُ بالإحْسان أَکْثَرُ ممَّن یَعیشُ بالأَعمار»[۲۲]، اکثر آدمها به آن اجلی که خدا تعیین کرده نمیمیرند، زودتر میمیرند، چرا؟ چون گناه میکنند، این اثر گناه است. اگر ما گناه کردیم و خدا گوشمان را مالید باید بگوییم خدایا ممنونت هستیم؛ تشکر بکنیم، شکر بر بلا داشته باشیم؛ چند آیه برایتان بخوانم: «وَلَقَدْ أَرْسَلنَآ إِلَى أُمَمٍ مِّن قَبْلِکَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ»[۲۳]، میگوید ما به امتهای قبل از تو فرستادیم رسولان را و خلاصه آنها به حرف نکردند، ما آنها را گرفتار کردیم تا تضرع کنند. تضرع یعنی چه؟ گریه کردن و زار زدن را میگویند تضرع، استغاثه، کمک خواستن. بعد میگوید وقتی عذاب آمد تضرع نکردند! یعنی بعضیها اینقدر پرت هستند که خدا بلا میفرستد باز هم تضرع نمیکنند! قرآن میگوید: «فَلَوْلا إِذْ جَاءهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُواْ وَ لَکِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ»، بعضیها دلهایشان قسی میشود، شیطان عملشان را زیبا جلوه میدهد. میفرماید خوش بحالتان، خوش بحالمان که اگر خدا ما را گرفتار میکند حالت ندامت پیدا میکنیم، گریه میکنیم، توبه میکنیم.
قبل از بلا و گرفتاری اهل تضرع باش
البته بهترش این است که قبل از بلا و گرفتاری انسان اهل تضرع باشد؛ لذا امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «آن کسی که در بلا هست احتیاجش به دعا بیشتر نیست از کسی که در رفاه است.» همیشه محتاج تضرع هستیم ولی نمیفهمیم. الآن هم که سالم هستیم محتاج هستیم، ولی معمولاً، بنده که اینطور هستم، شما را نمیدانم؛ اگر مثل من هستید که ما معمولاً همینطور هستیم، وقتی که خدا ما را در تنگنا قرار میدهد قلبمان میشکند، دلمان نرم میشود، اشکمان جاری میشود، آدم خوبی میشویم، متواضع میشویم، اهل نماز میشویم؛ این گوشمالیها خوب است، اینها نعمت است، اینها لطف پروردگار است؛ بنابراین شاکر باشیم.
به امید بازگشتت، گرفتارت میکنند
آیه دیگر «وَأَخَذْنَاهُم بِالْعَذَابِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»[۲۴]، میگوید به امید بازگشت اینها، اینها را گرفتار عذاب کردیم، آیه معروف «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ…»[۲۵]، میگوید در خشکی و دریا فساد آشکار شد به خاطر اعمال مردم. حالا چرا خدا اینطور میکند؟ «…لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا…»[۲۶]، بعضی از آثار گناه را میگوید در این دنیا میخواهد بچشاند به آنها، چرا؟ «…لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»[۲۷]، شاید برگردند.
مهیا کردن اسباب توبه حضرت آدم توسط خداوند
خدای متعال اسباب توبه آدم را فرآهم کرد، چطور؟ با برخورد خشن و تند، نگفت مگه بهت نگفتم، چرا اینطور کردی، حالا اینبار برو، عیب ندارد، نه، همان اول بیرونش کرد، یعنی در حقیقت به آدم گفت بین تو و شیطان هیچ فرقی نیست. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید «عن کبر الساعه واحده»، یک لحظه تکبر داشت، خدا گفت برو، خدا رو دربایستی ندارد، ۶ هزار سال عبادت کرده، گفت برو، با آدم هم اینطور برخورد کرد، منتها آدم با شیطان فرقش این است، شیطان سر لج گذاشت، با خدا بحث کرد، گفت «من را گمراه کردی، حالا که من را گمراه کردی من هم بندههایت را گمراه میکنم، به من مهلت بده!» خدا را تهدید کرد که بندههایت را گمراه میکنم، خدا هم گفت «من جهنم را از تو و پیروانت پر میکنم، من را از چه میترسانی؟»؛ خب جهنم داریم دیگر، مشکل ندارد که، مشکلِ شیطان لجبازی است، آدم نقطه مثبتش همین است که گریه کرد، گریه های طولانی؛
امیرالمؤمنین(ع) اینجا میگوید: «وَلَقَّاهُ کَلِمَهَ رَحْمَتِهِ»[۲۸]، خدای متعال از سر مهر، چون آدم را دوست دارد، اول در گوشش زد، بیرونش کرد، برخورد خشن کرد، بعد هم کلمه رحمت را به او عطا کرد، اینجا امیرالمؤمنین(ع) تعبیر لقا دارند، قرآن تعبیر تلقا دارد، متباعهاش، باب تفعل، «فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ کَلِمَاتٍ»[۲۹]، فرمود که آدم از جانب پروردگارش کلماتی را گرفت، پشیمان شده، گریه کرده، حالا چطور باید با خدا حرف بزند؟ خدا به او یاد داد، ـ ما هم که فرزند آدم هستیم، همینطورـ آن اعطای کلمات را قرآن میگوید از سر رحمت است؛ داریم که فتاب علیه، خدا توبه آدم را پذیرفت؛ «إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ»[۳۰]، حالا آن کلمات چیست؟ کلماتی یکی که در قرآن آمده است این است، «رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ»[۳۱]، یعنی آدم و حوا دوتایی با هم توبه کردند. چقدر خوب است، با خانمهایتان با هم توبه کنید، با هم گریه کنید وقتی گرفتار شدید، آدم و حوا با هم گریه کردند؛ یعنی آدم به نمایندگی از حوا نرفت توبه کند، یا حوا به نمایندگی از آدم، دوتایی با هم، نظیرش این است که قرآن میگوید که «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ»[۳۲]، میگوید اینهایی که به خودشان ظلم کردند اگر بروند نزد رسول، نگویند تو استغفار کن، فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ، خودشان استغفار کنند، رسول هم برایشان استغفار کند، اینجا میگوید آدم و حوا دوتایی گفتند «رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا»[۳۳]، به خودمان ظلم کردیم، گناه ظلم به خود است، قرآن هم میگوید «وَمَا ظَلَمُونَا»، به ما ظلم نکردند، «وَلَکِن کَانُواْ أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ»، چرا؟ چون خدا نیازی ندارد، از طاعت ما سودی نمیبرد، از معصیت ما ضرری نمیکند، بنابراین انسان به خودش ظلم کرده، مثل مریضی که به حرف طبیب نکند؛ بچهای که به حرف پدر مهربان و عاقل نکند، به خودش ظلم کرده.
درخواست مغفرت و رحمت از خداوند
آن وقت گفتند «ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا، وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ»[۳۴]، گفتند خدایا اگر مغفرتت و رحمتت را شامل حال ما نکنی ما حتما خسارت زدهایم؛ دو چیز خواستند، هم مغفرت، هم رحمت؛ مغفرت به تنهایی کفایت نمیکند، مغفرت یعنی چه؟ یعنی گناهت را ندیده میگیرند، میگویند عیب ندارد؛ ولی یک فرصت دوباره نیاز داریم. من گاهی اینطور مثال میزنم، میگویم اگر یک پدری به فرزندش سرمایه بدهد، صد میلیون، دویست میلیون، بعد بگوید که برو کاسبی کن، بعد بدهی بالا بیاورد، این پدر چکار میکند؟ بعد بچه میآید گریه میکند، بابا اینطور شد آنطور شد. فرض کنید بابا میآید بدهیها را صاف میکند، کفایت است دیگر بدهیها را صاف کند؟ خیر، بعد دوباره به او یک پول میدهد میگوید دوباره کاسبی کن، درست کاسبی کن. آن صاف کردن بدهیها میشود مغفرت، اینکه دوباره به او سرمایه میدهند میشود رحمت. آدم و حوا گفتند اگر به ما مغفرت و رحمت ندهی ما باختهایم، یعنی گناه اگر در پیاش مغفرت و رحمت پروردگار نباشد، نتیجهاش خسران است؛ لذا ما نیاز داریم هم به مغفرت هم به رحمت.
نمونههایی از کردار اولیاء خدا در باب مغفرت
نظیرش را داریم که اولیاء خدا هم خدایی عمل میکنند، شنیدید دیگر وقتی کنیز امام سجاد(ع) سیخ کباب از دستش افتاد، حالا داستانهایش متفاوت است[۳۵]، خود امام مجروح شدند یا فرزند امام آسیب دید، بعد خب تربیت شده دست امام سجاد(ع) است دیگر، سریع گفت: «وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ…»[۳۶]، امام فرمودند: خشمم را کنترل کردم، یا خشمم را فرو خوردم، کظم غیظ کردند، بعد گفت «وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ»، ستایش میکند قرآن، بعد از کظم غیظ قرآن بحث عفو را مطرح میکند، آقا فرمودند: بخشیدمت، بعد گفت ادامه آیه را خواند: «وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»، خدا آدمهایی را که محسن هستند دوست دارد؛ آقا فرمود: آزادت کردم! بچه را کشته فرمود آزادت کردم برو! خدا اینطور است، مردان خدا همینطور هستند؛ ماها خیلی لطف بکنیم گناه طرف را ندیده میگیریم، میگوییم باشد دیگر، برو دیگر نبینمت، نمیتوانیم محبت بکنیم، مرد الهی که نیستیم. خدا رحمت کند، میرزا جوادآقای تهرانی میگویند، داشتند میرفتند، میرزا را من دیده بودم قدشان خیلی خمیده بود، و خیلی لاغر بودند، یک پیرمردی با چرخ میرفته میخورد به میرزا، پیرمرد میافتد میرزا هم میافتد بعد میرزا وقتی بلند میشوند میروند سراغ این پیرمرد میگویند طوریت نشد، حالا از شما چه پنهان ما هم یک دفعه خلاصه اوایلی که معمم شده بودیم، تیپ زده بودیم و مرتب داشتیم میرفتیم یک جلسهای، این دفعه یک پیرمرد نبود، برای من یک بچهای بود، با دوچرخه از پشت زد به ما، افتادیم و عمامهمان قل خورد رفت، بلند شدم این بچه هم افتاد دیگر، تا آمدم چیزی به او بگویم یاد داستان میرزا افتادم بعد دیدم نه ما که مردش نیستیم، گفتم برو، دیدم اگر پیرمرد نباشد میزنمش دیگر، گفتم برو، نتوانستم بگویم، آمدم بگویم “کاریت نشد”، دیدم نه، ادا نمیشود در آورد؛ اما مردان الهی اینطور هستند، خدایی عمل میکنند، «تخلقوا باخلاق الله»، خلق الهی پیدا کنید؛ یعنی اگر دیدید کسی خطا کرده و لَج نمیکند و پشیمان است، آثار پشیمانی دارد، هم ندیده بگیرید، هم جبران کنید.
امروز این داستان را همین غروب حاج آقای پارسا گفتند که یک عالمی، فرزندش را یک نفر به قتل خطئی میکشد، ایشان چکار میکند؟ این قاتل بچه عالم را کشته، از او میگذرد، بعد میبیند این فقر هم دارد میرود کمک میکند، مشکل مالیاش را هم برطرف میکند، چقدر بعضیها کریم هستند!
فرصتهای الهی بعد از گناه، رحمت است
حالا خدا اینطور است، ما نیاز داریم به مغفرت و رحمت. واقعاً بارها مریض شدیم، خدا جبران کرده، همسرمان مریض شده، جبران کرده؛ ما هم توبه کردیم، خدا هم جبران کرده. مشکل مالی پیدا کردیم، توبه کردیم، جبران کرده؛ یعنی یک راست ما را نبرده قبرستان، فرصت داده است؛ این فرصتهای خدای متعال بعد از گناه، همان رحمت است. اگر خدایی نکرده استدراج نباشد، آخر یک مدل دیگرش هم هست، اگر توبه نکنیم میگویند استدراج است، استدراج یعنی چه؟ یعنی درجه، درجه، دارد میبرد به سمت جهنم.
کلماتی که حضرت آدم را نجات داد!
در روایت داریم که آن کلمات این است که حضرت آدم خدا را اینطور قسم داد، آن کلمات این بود، «سَاَلَهُ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ عَلى وَ فاطِمهَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ اِلاّ تُبْتَ عَلَیْهِ فَتابَ اللهُ عَلَیْهِ اَنَّهُ هُوَ التَّوابُ الرّحیمُ»[۳۷]، گفت خدایا تو را قسمت میدهم به این پنج تن بزرگوار که توبه مرا بپذیری، و خدا به برکت آنها پذیرفت، لذا اینکه ما هم قسم میدهیم داریم تأسی میکنیم؛ اینها گلهای عالم هستند، گلهای پذیرفته هستند، مصطفی هستند، مقرب هستند و خدا بهانه درست میکند. خدا برای گنهکارها دنبال بهانه میگردد، نمیدانم شما برخورد کردید با پدر و مادرهایی که خودشان بچهشان را میزنند و بیرون میکنند، خودشان هم منتظر هستند که چه وقت برمیگردد؟ من دیدم اینطور پدر و مادرها را، هم دعوایش کردند هم میگویند چه وقت بشود که برگردد!
خداوند مشتاق بازگشت گنهکاران!
در روایت داریم اگر گنهکاران میدانستند که منِ خدا چقدر مشتاق بازگشت اینها هستم، و میدانستند چقدر منتظرشان هستم، «لَو عُلِمَ المُدبِرونَ عَنّی کَیفَ اشتِیاقِی بِهِم وَ انتِظارِی إلی تُوبَتِهِم لَماتُوا شُوقاً الیّ و لَقُطعت أوصالِهم»[۳۸]؛ (لَماتُوا شُوقاً) یعنی تحمل این آگاهی را نداشتند، خدا اینطور است، لذا گفتند به خدا خوشبین باشید، بد دل نباشید به پروردگار، بعد در روایت داریم که انا عند حسن ظن عبدی المومن، خدا میگوید من همانطور رفتار میکنم که او به من گمان دارد، اگر خوشگمان است با او خوب تا میکنم؛ اگر گرفتارمان کرد، حالا گرفتاریها عمدتاً به خاطر خودمان است، فما کسبت ایدیکم، حالا فرض بفرمایید ما هم هیچ نقشی نداشتیم، اصلاً دوست دارد خب ما را رشد کند دیگر، اگر دوستمان نداشته باشد رها میکند.
خدایا ما را به خودمان وامگذار…
بگوییم: «اللَّهُمَّ وَ لَا تَکِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَهَ عَیْنٍ أَبَداً»[۳۹]، و خودمان را هم آماده توگوشی کنیم. اگر این دعا در حق کسی مستجاب بشود، خدا پوست میکند، چون قرار نیست که به خودش وابگذارد، اگر به خودش وابگذارد که دیگر میرود، پس همینطور الکی نگویید «لَا تَکِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَهَ عَیْنٍ أَبَداً»، یک چشم به هم زدن من را به خودم وامگذار؛ کسانی را که خدا وانمیگذارد اگر زبان خوش حالیشان شد که شد، نشد، زبانهای دیگر هم خدا دارد، و این عقوبتها در مقایسه با آن عقوبت خود فراموشی هیچ چیز نیست. «لَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ»[۴۰]، فرمود از آنهایی نباشید که خدا را فراموش کردند، خدا هم یک کاری کرد که این بیچارهها خودشان را فراموش کردند، عقوبت خود فراموشی، عقوبت بدی است که آدم دیگر به فکر انسانیتش نباشد؛ به فکر شکم و شهوت و دنیا و خانه و ماشین باشد، به خودش و به قلبش و به فرصتهایش فکر نکند، این عقوبت را چکار کنیم؟
روضه و دعای پایانی
شب جمعه است و شب توبه و شب رحمت، استغفار بکنیم، در این ایام فاطمیه از حضرت زهرا(سلام الله علیها) کمک بخواهیم، و همه این ایام، و همه ایام، بگوییم به حضرت زهرا مادرجان، بچهها معمولاً با مادرشان انس بیشتری دارند؛ چه سید هستید چه نیستید، حستان نسبت به حضرت زهرا مثل حس یک فرزند نسبت به مادر باشد، مادری که پیشاپیش غصه ما را خورده؛ پیشاپیش برای ما گریه کرده است؛ آنهایی که در حقش بدی کردند آنها را دعا کرده، آنهایی که کمک نکردند به حضرت زهرا، آنهایی که توجه نکردند؛ «السَّلامُ عَلَیکِ یَا فَاطِمَهُ الزَّهْرَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ یَا قُرَّهَ عَیْنِ الرَّسُولِ یَا سَیِّدَتَنَا وَ مَوْلاتَنَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِکِ إِلَى اللَّهِ…»، سلام بر تو ای دختر رسول خدا، ای نور چشم پیامبر، ای کسی که او گفت تو مادر پدر هستی، بعد از رحلت مادرت خدیجه، جای مادر را پر کردی، ای کسی که وقتی پدرت میآمد خانه با سر و صورت خاکی، سر و صورتی که آشغال رویش ریخته بودند با آن دستان کوچکت صورت بابا را تمیز میکردی، ای کسی که پدرت میگفت فاطمه گل است، بوی بهشت را از او استشمام میکنم. حوائجتان را مد نظر بیاورید، دریای رحمت است حضرت زهرا(سلام الله علیها)، «إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا»، بی بی جان همهمان به شما متوجه شدیم، اگر حریف نفسمان نمیشویم و اهل گناه هستیم، اگر حریف چشمهایمان نمیشویم، چشم چران هستیم، اگر نمازهای بدی داریم، حال خوشی در نماز نداریم، توفیق نماز شب از ما گرفته شده، اگر شیاطین دامها را پهن کردند، خیلی از جوانها را بردند، اگر غصه میخورید به حال معتادهای جامعه، اگر دلتان میسوزد به حال رزمندگانی که غریبانه در عراق و سوریه و یمن در حال نبرد هستند، امشب متوجه به حضرت زهرا بشویم بگوییم «…اِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِکِ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاکِ بَیْنَ یَدَیْ حَاجَاتِنَا یَا وَجِیهَهً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِی لَنَا عِنْدَ اللَّهِ»؛ أللّهُمَّ إنّا نَسألُکَ وَ نَدعُوکَ بِمُحمَّدٍ وَ عَلیٍّ وَ فاطِمهَ وَ الحَسَنِ وَ الحُسَینِ ، یا الله، خدایا شب جمعه است توفیق توبه به همه ما کرامت بفرما، خدایا حال عبادت و نماز شب و مناجات را به همه ما مرحمت بفرما، شیرینی توبه و نماز و مناجات را به ما بچشان، تنفر از گناه را روزی ما بگردان، ارادههایمان راقوی کن، همتمان را متعالی کن، شرِّ توطئههای مستکبرین امریکا و اسرایل و دست نشاندگانش به خودشان برگردان، امنیتمان را زوال میاور، رزمندگان اسلام در عراق وسوریه و یمن پیروز بگردان، عاقبتمان را ختم به خیر بگردان، نتیجه انتخابات پیش رو را به نفع اسلام و مسلمین بگردان، امواتمان شهیدانمان پدر و مادرهایی که از این جمع به رحمت خدا رفتند شریک ثواب این جلسه بفرما، و عجل فی فرج مولانا صاحب العصر والزمان.
اللهم صل علی محمد وآل محمد
منابع
[۱]. نهجالبلاغه، خطبه ۱٫
[۲]. همان.
[۳]. سوره اعراف، آیه ۲۱٫
[۴]. میزان الحکمه، ج۴، ص۳۴۸۰٫
[۵]. سوره قیامت، آیه ۱و ۲٫
[۶]. صیغه مبالغه
[۷]. نهجالبلاغه، خطبه ۱٫
[۸]. سوره مائده، آیه ۳۰٫
[۹]. همان.
[۱۰]. نهجالبلاغه، خطبه ۱۰۹٫
[۱۱]. سوره نساء، آیه ۸۰٫
[۱۲]. نهجالبلاغه، خطبه ۳۵٫
[۱۳]. همان، خطبه ۱٫
[۱۴]. سوره سجده، آیه ۲۱٫
[۱۵]. دعای پانزدهم صحیفه سجادیه.
[۱۶]. همان.
[۱۷]. همان.
[۱۸]. نهجالبلاغه، خطبه ۱۶۰٫
[۱۹]. سوره اعراف، آیه ۹۶٫
[۲۰]. سوره نوح، آیه ۱۰ و ۱۱٫
[۲۱]. إِنَّهُ مَا مِنْ سَنَهٍ أَقَلَّ مَطَراً مِنْ سَنَهٍ وَ لَکِنَّ اللَّهَ یَضَعُهُ حَیْثُ یَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا عَمِلَ قَوْمٌ بِالْمَعَاصِی صَرَفَ عَنْهُمْ مَا کَانَ قَدَّرَ لَهُمْ مِنَ الْمَطَرِ فِی تِلْکَ السَّنَهِ إِلَى غَیْرِهِمْ وَ إِلَى الْفَیَافِی وَ الْبِحَارِ وَ الْجِبَالِ وَ إِنَّ اللَّهَ لَیُعَذِّبُ الْجُعَلَ فِی جُحْرِهَا فَیَحْبِسُ الْمَطَرَ عَنِ الْأَرْضِ الَّتِی هِی بِمَحَلِّهَا بِخَطَایَا مَنْ بِحَضْرَتِهَا وَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لَهَا السَّبِیلَ فِی مَسْلَکٍ سِوَى مَحَلَّهِ أَهْلِ الْمَعَاصِی قَالَ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ؛ این طور نیست که سالى باران کمتر از سالى دیگر بیاید، خداوند خود بارانها را هر طور مصلحت بداند نازل مىکند و به هر جا اراده کند میفرستد هرگاه قومى مرتکب گناه شوند خداوند باران را از آنها بر میگرداند اگر چه باران براى آنها مقدر شده باشد؛ خدا آن باران را براى گروهى دیگر میفرستد، و در بیابانها و دریاها و کوهها فرو میریزد. خداوند خزندگان را هم در سوراخها معذب میکند، و باران را از سرزمینهائى که مردمان آنجا معصیت میکنند منع میگرداند و باران را در جاهاى دیگر میریزد و بعد از آن امام علیه السّلام فرمودند اى اهل بصیرت از اینها پند گیرید؛ کافی (ط اسلامیه)، ج۲، ص۲۷۲٫
[۲۲]. بحارالانوار، ج۷۰، ص۳۵۴٫
[۲۳]. سوره انعام، آیه ۴۲٫
[۲۴]. سوره زخرف، آیه ۴۸٫
[۲۵]. سوره روم، آیه ۴۱٫
[۲۶]. همان.
[۲۷]. همان.
[۲۸]. نهجالبلاغه، خطبه ۱٫
[۲۹]. سوره بقره، آیه ۳۷٫
[۳۰]. همان.
[۳۱]. سوره اعراف، آیه ۲۳٫
[۳۲]. سوره نساء، آیه ۶۴٫
[۳۳]. سوره اعراف، آیه ۲۳٫
[۳۴]. همان.
[۳۵]. داستانِ مشابه / بحار الأنوار: ۴۶/ ۶۷- ۶۸، باب ۵، حدیث ۳۶٫
[۳۶]. سوره آلعمران، آیه ۱۴۳٫
[۳۷]. کتاب خصال، بنا به نقل تفسیر نورالثّقلین، ج ۱، ص ۶۸٫
[۳۸]. حدیث قدسی: اگر آنهایی که به من پشت کردهاند میدانستند که من چه اندازه انتظار دیدن آنها را میکشم و چه مقدار مشتاق توبه و بازگشت آنها هستم، هرآینه از شدت شور و شوق نسبت به من جان میدادند و تمام بندبند اعضایشان به خاطر عشق به من از هم جدا میشد. (اسرار الصلوه، ص ۱۹).
[۳۹]. بحارالأنوار، ج ۱۶، ص ۲۱۷٫
[۴۰]. سوره حشر، آیه ۱۹٫